روسفید
فارسی به انگلیسی
acquitted
فرهنگ فارسی
ممتاز و نامدار و با شرف و برگزیده
فرهنگ معین
(س ) (ص مر. ) بی گناه ، صوابکار.
لغت نامه دهخدا
روسفید. [ س َ / س ِ ] ( ص مرکب ) روسپید. ممتاز و نامدار و باشرف و برگزیده. ( ناظم الاطباء ). معزز و ممتاز و دولتمند. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). || درست کار. ( ناظم الاطباء ).
- روسفید شدن ؛ از عهده کاری خوب برآمدن و سرافراز شدن.
- روسفید کردن ؛ باعث سرافرازی کسی شدن. و رجوع به روسپید شود.
- روسفید شدن ؛ از عهده کاری خوب برآمدن و سرافراز شدن.
- روسفید کردن ؛ باعث سرافرازی کسی شدن. و رجوع به روسپید شود.
فرهنگ عمید
۱. درستکار، بی گناه.
۲. [مقابلِ روسیاه] سرفراز، موفق.
۲. [مقابلِ روسیاه] سرفراز، موفق.
کلمات دیگر: