confuse, entangle, involve, kink, ravel
گوراندن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) درهم و برهم کردن ( نخ و ابریشم و مانند آنرا ) آشفتن . یا بهم گوراندن . گوراندن . یا گوراندن کار را . آشفته کردن آن را .
فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) ۱ - درهم و برهم کردن (نخ و ابریشم و مانند آن را ). ۲ - آشفتن .
لغت نامه دهخدا
گوراندن. [ دَ ] ( مص ) آشفتن.درهم و برهم کردن ، چنانکه نخ و ابریشم و جز آن را به طوری که باز کردن آن آسان نباشد. ( یادداشت مؤلف ).
- به هم گوراندن ؛ گوراندن. رجوع به گوراندن شود.
- کار را گوراندن ؛ آشفته کردن آن.
- به هم گوراندن ؛ گوراندن. رجوع به گوراندن شود.
- کار را گوراندن ؛ آشفته کردن آن.
کلمات دیگر: