دنانیر
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
دنانیر. [ دَ ] ( اِخ ) آوازخوان و خادمه یحیی بن خالد برمکی وزیر نامی عباسیان بود و شاگردی ابراهیم موصلی و پسرش اسحاق موصلی موسیقی دانان معروف را داشت. هارون الرشید عاشق آواز وی بود و به مهمانی یحیی می رفت و از صدای او لذت می برد. او همراه صدای دلکش ، حسنی بدیع و طبعی لطیف داشت و اشعاری نیکو می سرود. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
دنانیر. [ دَ ] ( اِخ ) خادمه ابن کناسه و زنی زیبا و از شعرا و صلحا بود و با شعرا وادبا صحبت و مشاعره داشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
دنانیر. [ دَ ] (اِخ ) آوازخوان و خادمه ٔ یحیی بن خالد برمکی وزیر نامی عباسیان بود و شاگردی ابراهیم موصلی و پسرش اسحاق موصلی موسیقی دانان معروف را داشت . هارون الرشید عاشق آواز وی بود و به مهمانی یحیی می رفت و از صدای او لذت می برد. او همراه صدای دلکش ، حسنی بدیع و طبعی لطیف داشت و اشعاری نیکو می سرود. (از قاموس الاعلام ترکی ).
دنانیر. [ دَ ] (اِخ ) خادمه ٔ ابن کناسه و زنی زیبا و از شعرا و صلحا بود و با شعرا وادبا صحبت و مشاعره داشت . (از قاموس الاعلام ترکی ).
دنانیر. [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دینار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ دینار، چرا که دینار در اصل دِنّار بود پس نون اول را به یاءبدل کردند در حالت جمع، نون اصلی که به یاء بدل شده بازآمد. (غیاث ) (آنندراج ) : و ایضاً معاویه امر به ضرب دنانیری نمود که بر روی آنها صورتی که شمشیر حمایل گردن کرده نقش کنند. (رساله ٔ اوزان و مقادیر). و رجوع به النقود العربیة صص 110 - 118 شود.
فرهنگ عمید
دینار#NAME?