کلمه جو
صفحه اصلی

کلاته

فرهنگ فارسی

قصبه مرکزی دهستان رودبار بخش حومه شهرستان دامغان واقع در ۳۶ کیلومتری شمال باختری دامغان کوهستانی و سردسیر دارای ۱۷۳٠ تن سکنه .
ده وقلعه کوچک، م رعه کوچک
( اسم ) ۳ - خانه محقر : ( مهران به گفت : معلومست که صدم. هادم اللذات چون در رسد کاشان. کیان و کاخ خسروا همچنان در گرداند که کوم. بیوه زنان و باقصر قیصر همان تواند کرد که با کلات. گدایان ) . ۴ - مزرع. کوچک . ۵ - کاخ شاهی که گرد آن خانه ها ساخته باشند دسکره : ( چو دیوار شهر اندر آید ز پای کلاته نباید که ماند بجای ) . ( چو نا چیز خواهد شدن شارسان نماناد بر پای بیمارسان ) . توضیح : مولف السامی فی الاسامی در معنی دسکره کلاته را اورده و در شرح سامی کلاته چنین معنی شده : ( هو بنائ شبه قصر حوله بیوت ) .

فرهنگ معین

(کَ تِ ) (اِ. ) نک کلات .

لغت نامه دهخدا

کلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد. محلی کوهستانی و سردسیر است و 137 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


کلاته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قلعه یا دهی کوچک که بربلندی ساخته باشند. (برهان ) (غیاث ). دیهای کوچک . (صحاح الفرس ). هر شهر و حصار که بربالای کوه و پشته ٔ بلند ساخته باشند. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
کردش اندر خبک دهقان گوسفند
و آمد از سوی کلاته دل نژند.

دقیقی .


چو دیوار شهر اندرآید ز پای
کلاته نباید که ماند بجای .

فردوسی .


چند پادشاه را از بطانه ٔ خویش به دوزخ فرستاده و چند شهر معظم را کلاته کرده . (تاریخ سلاجقه ٔ کرمان ). گفت ای ملک ترا این ساعت ضعفی است و از استخلاص کلاته عاجزی . (تاریخ سلاجقه کرمان ). شیخ گفت : این ابوالحسن که در این کلاته نشسته است سی سال است تا در این بدون حق یک اندیشه برخاطر او گذر نکرده است . (تذکرةالاولیاء). و رجوع به کلات شود. || قصری است سلاطین و ملوک را که گرد بگرد آن خانها ساخته باشند و آن را به عربی دسکره خوانند. (مؤید الفضلاء از برهان ). دسکره . (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب ). || دهی که دکان داشته باشد. (برهان ). || میدان داخل قلعه که در آن دادوستد نمایند ومحفوظ است . (از فرهنگ لغات شاهنامه ). || مزرعه ٔ کوچک بدون قید بلندی و پستی . (غیاث ). مزرعه . حاره . (نصاب الصبیان ). || محله . (از برهان ). || (پسوند) مزید مؤخر امکنه ، چنانکه در بن کلاته ، تلوکلاته ، ثورکلاته ، ربیعکلاته ، زرین کلاته ، زنگی کلاته ، شیرآیه کلاته ، عمرکلاته ، قراکلاته ، کمال کلاته ، کیاکلاته ، گاوزنه کلاته ، ماران کلاته ، مرزبان کلاته . || (پیشوند) جزء مقدم امکنه ، چنانکه در کلاته اسبی ، کلاته خیج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

کلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ بخش فدیشه شهرستان نیشابور. محلی جلگه و معتدل است ، سکنه آن 227 تن ، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


کلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ )دهی است از کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. محلی کوهستانی و سردسیر است . آب آن از رودخانه ٔ گیزه ، محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


کلاته. [ ک َ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) قلعه یا دهی کوچک که بربلندی ساخته باشند. ( برهان ) ( غیاث ). دیهای کوچک. ( صحاح الفرس ). هر شهر و حصار که بربالای کوه و پشته بلند ساخته باشند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
کردش اندر خبک دهقان گوسفند
و آمد از سوی کلاته دل نژند.
دقیقی.
چو دیوار شهر اندرآید ز پای
کلاته نباید که ماند بجای.
فردوسی.
چند پادشاه را از بطانه خویش به دوزخ فرستاده و چند شهر معظم را کلاته کرده. ( تاریخ سلاجقه کرمان ). گفت ای ملک ترا این ساعت ضعفی است و از استخلاص کلاته عاجزی. ( تاریخ سلاجقه کرمان ). شیخ گفت : این ابوالحسن که در این کلاته نشسته است سی سال است تا در این بدون حق یک اندیشه برخاطر او گذر نکرده است. ( تذکرةالاولیاء ). و رجوع به کلات شود. || قصری است سلاطین و ملوک را که گرد بگرد آن خانها ساخته باشند و آن را به عربی دسکره خوانند. ( مؤید الفضلاء از برهان ). دسکره. ( مهذب الاسماء ) ( ملخص اللغات حسن خطیب ). || دهی که دکان داشته باشد. ( برهان ). || میدان داخل قلعه که در آن دادوستد نمایند ومحفوظ است. ( از فرهنگ لغات شاهنامه ). || مزرعه کوچک بدون قید بلندی و پستی. ( غیاث ). مزرعه. حاره. ( نصاب الصبیان ). || محله. ( از برهان ). || ( پسوند ) مزید مؤخر امکنه ، چنانکه در بن کلاته ، تلوکلاته ، ثورکلاته ، ربیعکلاته ، زرین کلاته ، زنگی کلاته ، شیرآیه کلاته ، عمرکلاته ، قراکلاته ، کمال کلاته ، کیاکلاته ، گاوزنه کلاته ، ماران کلاته ، مرزبان کلاته. || ( پیشوند ) جزء مقدم امکنه ، چنانکه در کلاته اسبی ، کلاته خیج. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

کلاته. [ ک َ ت ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین از استان تهران. محلی جلگه و معتدل است. 335 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

کلاته. [ ک َ ت ِ ] ( اِخ )دهی است از کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. محلی کوهستانی و سردسیر است. آب آن از رودخانه گیزه ، محصول آنجا غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

کلاته. [ ک َ ت ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جلگه بخش فدیشه شهرستان نیشابور. محلی جلگه و معتدل است ، سکنه آن 227 تن ، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

کلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین از استان تهران . محلی جلگه و معتدل است . 335 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


فرهنگ عمید

۱. (ورزش ) در کُشتی، وقتی هردو پای حریف در سگک باشد.
۲. [قدیمی] ده و قلعۀ کوچک.
۳. مزرعۀ کوچک.

دانشنامه عمومی

کلاته یا کلاته رودبار یکی از شهرهای استان سمنان در بخش مرکزی شهرستان دامغان است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۲٬۸۲۶ نفر بوده که این رقم در سال ۱۳۹۵ خورشیدی به ۴٬۶۱۱ نفر افزایش یافته است. کلاته رودبار، سه شنبه ۱۴ تیر ماه ۱۳۹۰ با تبدیل شدن از روستا به شهر، به عنوان یکی از ۱۸ نقطه شهری استان سمنان شناخته شد.
شهر کلاته رودبار در شمال غربی شهر دامغان که از شهرهای کهن و معروف ایران به نام صددروازه ایران قدیم می باشد واقع گردیده است. طبیعی است که این منطقه با توجه به موقعیت جغرافیایی از شرایط آب و هوایی مناسب تر از دامغان برخوردار می باشد و با عنایت به پیشینه تاریخی آن از آثار و بناهای تاریخی ارزنده بی نصیب نمانده است.
مکان اصلی آن کهنه کلاته بوده با توجه به مهاجرین بیرونی که بیشتر از استان مازندران بوده در مکان فعلی به عنوان کلاته رودبار شکل گرفته است؛ که امروزه بزرگترین روستای استان و شهرستان بوده است که در حال حاضر به شهر ارتقا یافته است.
مردم شهر کلاته رودبار از قومیت تپوری (مازندرانی) هستند و به زبان طبری سخن می گویند و مذهب آنان شیعه اثنی عشری است.فرهنگ و رسوم مردم این شهر شباهت فراوان با آداب مردم همسایه شمالی آن (شهرهای استان مازندران) دارد به همین دلیل دارای مراسم از قبیل عزاداری، عروسی، جشن های محلی مشابه با مردم مازندران می باشند.

پیشنهاد کاربران

کلاته روستایی زیبا از توابع شهرستان کامیاران در فاصله 20 کیلومتری این شهرستان و در منطقه ای خوش آب و هوا واقع شده است که از مناطق دیدنی این روستا : چشمه آب معدنی معروف به بن گوز ، مقبره متبرکه مولانا احمد ، کوه با شکوه زرنه و بسیاری مناظر دیگر که چشم هر بیننده ایی را خیره می کند.
************
روستای کلاته در دامنه کوه زرنه از رشته کوههای شاهو واقع شده است

کلاته متضاد کلات هست که از دو کلمه کلات و ته ( پایین ) تشکیل شده که میشود کلات ته . کلات به معنی ابادی بالای تپه و کلاته ( فتح ت ) به معنی ابادی ته دره که معمولا ساکنین آن در فصول گرم در ان اقامت دارند و اواخر پاییز انجا را ترک کرده و دوباره در اردیبهشت به انجا برمیگردند. در داخل دره های رشته کوه جغتای از این کلاته ها فراوان وجود دارد مثل کلاته حاج میرعباس /کلاته عشق علی /کلاته نیلان/کلاته/چنار /کلاته خان/ کلاته قربانعلی/کلاته تیشی/کلاته داغ/کلاته نخاب/کلاته حیدر /و. . . . . . . . . .

به گویش لری کهگیلویه و بویراحمد کلاته به فتح کاف و لام به معنی دون ( سطح پائین ) است .

کلاته روستایی در استان خراسان رضوی در شهرستان سبزوار است البته نام اصلی ان کلاته میر علی میباشد انجا روستای خوش اب و هوا و سرد است و بخاطر اب و هواش زیاد نمیشود در ان کشاورزی کرد و گل و گیاه کاشت


کلمات دیگر: