دهل زن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه دهل نوازد .
فرهنگ معین
( ~. زَ ) (ص فا. ) آن که دهل می نوازد.
لغت نامه دهخدا
دهل زن. [ دُ هَُ زَ ] ( نف مرکب ) آنکه دهل زند. آنکه دهل نوازد. دهل نواز. طبال. ( یادداشت مؤلف ). طبال و دف زن و کسی که طبل می نوازد. ( ناظم الاطباء ) :
دهل زن چو شد بر دهل خشمناک
برآورد فریاد ازآب و خاک.
دهل زنند بر او خود دهل زنان بر در.
دهل زن بزد بر تبیره دوال.
هوای شب سرد را کرد گرم.
که پیش از دهل زن ببندند رخت.
بخواند از فضای برهمن خروس.
که دوشم قدر بود امروز نوروز.
دهل زن چو شد بر دهل خشمناک
برآورد فریاد ازآب و خاک.
نظامی.
کهن شده ست به غزنین فکنده در میدان دهل زنند بر او خود دهل زنان بر در.
عنصری.
خروس غنوده فروکوفت بال دهل زن بزد بر تبیره دوال.
نظامی.
دهل زن چو زد بر دهل داغ چرم هوای شب سرد را کرد گرم.
نظامی.
خوشا هوشیاران فرخنده بخت که پیش از دهل زن ببندند رخت.
( بوستان ).
که ناگه دهل زن فروکوفت کوس بخواند از فضای برهمن خروس.
( بوستان ).
دهل زن گو دو نوبت زن بشارت که دوشم قدر بود امروز نوروز.
سعدی.
فرهنگ عمید
کسی که دهل می زند، دهل نواز.
کلمات دیگر: