in toto, overall, totally
روی هم رفته
فارسی به انگلیسی
altogether, on the average, on the whole
فارسی به عربی
بشکل عام ، إِجْمالی
عموما , کلیا , معدل
عموما , کلیا , معدل
بشکل عام ، إِجْمالي
مترادف و متضاد
یکسره، همگی، تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم، اجماعا، از همه جهت
سرتاسر، روی هم رفته، همه جا
سرتاسر، سربسر، کاملا، روی هم رفته، کلا، جمعا، بطور سرجمع
روی هم رفته
روی هم رفته، کلا
تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم
فرهنگ فارسی
من الحیث المجموع کلا .
فرهنگ معین
( ~ هَ. رَ تِ ) (ق مر. ) کلاً.
لغت نامه دهخدا
روی هم رفته. [ ی ِ هََ رَ ت َ / ت ِ ] ( ق مرکب ) من حیث المجموع. کلاً. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. جمعاً، کلاً.
۲. از هر لحاظ.
۲. از هر لحاظ.
پیشنهاد کاربران
Over all
overall / all in all / by and large
در مجموع
کلمات دیگر: