کلمه جو
صفحه اصلی

فقد

فرهنگ فارسی

گم کردن، ازدست دادن
( مصدر ) گم کردن از دست دادن .
گیاهی است دوائی که آن را پنج انگشت می گویند و در علت استسقا به کار آید و بعضی گویند تخم پنج انگشت است .

فرهنگ معین

(فَ قْ ) [ ع . ] (مص م . ) گم کردن ، از دست دادن .

لغت نامه دهخدا

فقد. [ ف َ ] ( ع اِ ) گیاهی است. || می مویز. || می عسل. || می کشوث. || ( مص ) گم کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به فقدان شود. || گم شده را جستن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ).

فقد. [ ف َ ] ( اِ ) گیاهی است دوائی که آن را پنج انگشت میگویند و در علت استسقا به کار آید و بعضی گویند تخم پنج انگشت است وعربی است. ( برهان ). بذرالفقد. حب الفقد. حب الفنجنگست. ( یادداشت مؤلف ). حب الفقد. ( فهرست مخزن الادویه ).

فقد. [ ف َ ] (اِ) گیاهی است دوائی که آن را پنج انگشت میگویند و در علت استسقا به کار آید و بعضی گویند تخم پنج انگشت است وعربی است . (برهان ). بذرالفقد. حب الفقد. حب الفنجنگست . (یادداشت مؤلف ). حب الفقد. (فهرست مخزن الادویه ).


فقد. [ ف َ ] (ع اِ) گیاهی است . || می مویز. || می عسل . || می کشوث . || (مص ) گم کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فقدان شود. || گم شده را جستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ).


فرهنگ عمید

۱. گم کردن، از دست دادن.
۲. فقدان، نبود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وَقَعَ: واقع شد - به وقوع پیوست - فرا رسید (ترکیب "وقع علی" معنی "لازم شد" می دهد .عبارت "فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلی ﭐللَّهِ "یعنی پاداش دادن به او بر خدا لازم شد(البته لزومش از این جهت است که خداوند برای خودش سنت و روشی قرار داده است نه این که کس دیگری به ...
معنی لِزَاماً: لازم - ملازم - قرین و همراه (کلمه لزاما به معنای ملازمه باشد ، چون هر دو ، مصدر باب مفاعله ، یعنی لازم - یلازم است عبارت "قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَاماً " به این معنی است که :بگواگر دع...
معنی عُرْوَةِ: دستاویز(دستگیره و یا به عبارت دیگر دستهای است که با آن چیزی را گرفته و بلند میکنند ، مانند دسته کوزه و دلو و دستگیره ظرفهای مختلف ، البته گیاههای ریشهدار و نیز درختهائی را که برگ آنها نمیریزد عروة مینامند ، و این کلمه در اصل به معنای تعلق میباشد و وق...
ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)
قد (۴۰۶ بار)

پیشنهاد کاربران

پس گاهی

از دست داد

فقط، تنها

فعل ماضی سوم شخص مفرد مذکر به معنای از دست داد/گم کرد

گزشتن . تمام شدن


کلمات دیگر: