کلمه جو
صفحه اصلی

کسکن

فرهنگ فارسی

( اسم ) گرزی که سرش را با زنجیر یا تسمه بدسته نصب کنند پیازک پیازی : ( یلان را گشته نرم از گرز گردن نهاده سر بسینه همچو کسکن ) . ( وحشی )
( صفت ) آنکه با زنان آرمد زن باز .

فرهنگ معین

(کَ کَ ) [ تر. ] (اِ. ) گرزی که سرش را با زنجیر یا تسمه به دسته نصب کنند، پیازک ، پیازی .

لغت نامه دهخدا

کسکن. [ ک َ ک َ ] ( ترکی ، اِ ) گرز. ( ناظم الاطباء ). گرزی که با زنجیر یا تسمه به دسته نصب کنند و درفارسی پیازک و پیازی گویند. ( آنندراج ) :
یلان را گشته نرم از گرز گردن
نهاده سر بسینه همچو کسکن.
ملاوحشی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

نوعی گرز که سرش را با زنجیر یا تسمه به دسته وصل می کردند: یلان را نرم گشت از گرز گردن / نهاده سر به سینه همچو کسکن (وحشی: ۳۸۳ ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۶°۱۶′۳۱″ شمالی ۵۷°۳۳′۲۱″ شرقی / ۳۶٫۲۷۵۲۸°شمالی ۵۷٫۵۵۵۸۳°شرقی / 36.27528; 57.55583
کَسکَن، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان سبزوار استان خراسان رضوی ایران.
این روستا در دهستان قصبه غربی قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۶۱۹ نفر (۲۰۰ خانوار)بوده است.

پیشنهاد کاربران

کسکن ازدوواژه "کس"به معنای "کوچکتروپایینتر"وکن"به معنای مکان ، جا، وابادی وقلعه است. کسکن واژهای اوستایی است به معنای قاعه وشهرکوچک وپایین چنانکه مسکن به معنای قلعه بالاتر است . چون"مس"یعنی بزرگتر. س. حرف س درمسکن وکسکن درزبان فارسی تبدیل به حرف"ه"شده زیرا کهتر ومهتر درفارسی به ترتیب درمعنای کوچکتروبزرگتراست. درزبان اوستایی حرف "ه"نبوده است . پس کس درفارسی به "که"تبدبل شده ومس به "مه"تبدیل شده

ابوالفضل بروغنی پژوهشگروسبزوارشنلس ومدرس دانشگاه

کاسه کن. علائم نشان دهنده آنست که قدمای روستا حرفه کوزه گری وکاسه سازی داشته و روی آن را با کنده کاری تزیین میکرده اند. در گفتگوهای محلی به کاسه کسه میگویند که میشود کسه کن. با حذف ه وتبدیل فتحه س به ساکن براثر گفتگوهای محلی کلمه کسکن تثبیت گردید


کلمات دیگر: