کلمه جو
صفحه اصلی

مجمعه

فارسی به انگلیسی

(copper) tray

فرهنگ فارسی

زمینی که مردم در آن جمع شوند، بیابان بی آب وعلف، درفارسی سینی بزرگی راگویندکه ظرفهای غذارادر آن می گذارند، مجموعه هم گویند
( اسم ) ۱ - زمینی که محل اجتماع مردمان باشد . ۲ - بیابان بی آب و علف . ۳ - سینی بزرگی که در آن ظروف غذا را جا دهند و حمل کنند مجموعه .
موضعی در بلاد هذیل

فرهنگ معین

(مَ مِ عَ یا عِ ) [ ع . مجمعة ] (اِ. ) سینی بزرگ مسی .

لغت نامه دهخدا

مجمعة. [ م ُ م َ ع َ ] (ع ص ) خطبه ٔ بی خلل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خطبه ای که در وی خلل نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


( مجمعة ) مجمعة. [ م َ م َ ع َ / م ُ م ِ ع َ ] ( ع ص ) فلاة مجمعة؛ بیابان که در وی مردم گرد آیند و پریشان نشوند از خوف گم شدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجمعة. [ م ُ م َ ع َ ] ( ع ص ) خطبه بی خلل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خطبه ای که در وی خلل نباشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجمعة. [ م َ م َ ع َ ] ( ع اِ ) زمین بی آب و گیاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بیابان بی آب و گیاه. ( ناظم الاطباء ). || ریگ توده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || محل ملاقات. ( ناظم الاطباء ). مجلس اجتماع. ( اقرب الموارد ).

مجمعة. [ م َ م َ ع َ ] ( اِخ ) موضعی است به بلاد هذیل و منه یوم المجمعة. ( منتهی الارب ). جایگاهی است در وادی نخله. ( از معجم البلدان ).
مجمعه. [ م َ م َ ع َ / ع ِ ] ( از ع ، اِ ) طبق پهن و گرد مسین که در آن ظروف غذاخوری گذارند. ( ناظم الاطباء ). طبق مسین بزرگ که ظروف غذا در آن نهند و حمل کنند.سینی بزرگ. مجموعه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مجمعه . [ م َ م َ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِ) طبق پهن و گرد مسین که در آن ظروف غذاخوری گذارند. (ناظم الاطباء). طبق مسین بزرگ که ظروف غذا در آن نهند و حمل کنند.سینی بزرگ . مجموعه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


مجمعة. [ م َ م َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد هذیل و منه یوم المجمعة. (منتهی الارب ). جایگاهی است در وادی نخله . (از معجم البلدان ).


مجمعة. [ م َ م َ ع َ ] (ع اِ) زمین بی آب و گیاه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بیابان بی آب و گیاه . (ناظم الاطباء). || ریگ توده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || محل ملاقات . (ناظم الاطباء). مجلس اجتماع . (اقرب الموارد).


مجمعة. [ م َ م َ ع َ / م ُ م ِ ع َ ] (ع ص ) فلاة مجمعة؛ بیابان که در وی مردم گرد آیند و پریشان نشوند از خوف گم شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

سینی بزرگی که ظرف های غذا را در آن می گذارند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: maǰmeɂa
طاری: maǰma
طامه ای: maǰme/ sini
طرقی: maǰima
کشه ای: maǰmaɂe
نطنزی: maǰma



کلمات دیگر: