کلمه جو
صفحه اصلی

سرم دست

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که از بسیار کار کردن دستهایش پینه بسته باشد .

فرهنگ معین

(س رَ . دَ ) [ تر - فا. ] (ص مر. ) کسی که از کار کردن زیاد دستهایش پینه بسته باشد.

لغت نامه دهخدا

سرم دست. [ س ِ رَ دَ ] ( ص مرکب ) آنکه دست او از کار بسیار کردن از آبله خراشیده باشد. ( آنندراج ) ( غیاث ). || کسی که بر دست خود پنبه پیچیده و کارهای سخت و دشوار را میتواند بجا آورد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

کسی که از بسیاری کار کردن دستش پینه بسته باشد.


کلمات دیگر: