عجيب وغريب , دمدمي , بوالهوس , متلون , ترسناک , هولناک , مخوف , شوم , رنگ پريده , مهيب , سهمگين , رشت , ناگوار , موحش , وحشتناک , وحشت اور , بسيار بد , سهمناک
فظیع
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
کاربسیارزشتامری که درزشتی وشناعت ازحدتجاوزکرده باشد
( صفت ) ۱ - کار سخت و زشت ۲ - کاری که در شناعت و بدی از حد در گذشته .
( صفت ) ۱ - کار سخت و زشت ۲ - کاری که در شناعت و بدی از حد در گذشته .
فرهنگ معین
(فَ ) [ ع . ] (ص . ) کاری که در شناعت و بدی از حد درگذشته .
لغت نامه دهخدا
فظیع. [ ف َ ] ( ع ص ) کار زشت و سخت از حد درگذشته در زشتی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آب شیرین و آب زلال. ( منتهی الارب ). آب گوارا و گویند آب زلال و ضد آن مضاض است. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
۱. بسیارزشت.
۲. (اسم ) آب زلال و گوارا.
۲. (اسم ) آب زلال و گوارا.
کلمات دیگر: