دم بریده
فارسی به انگلیسی
sly, cunning
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - جانوری که دمش قطع شده باشد ابتر بی دم . ۲ - شخص زرنگ چابک : شیطان دم بریده . ۳ - حرفی که قسمت موخر آنرا ننوشته باشند : [[ یای تنکیر و خطاب و نسبت را غالب اوقات دم بریده مینوشتند ]] .
فرهنگ معین
( دُ . بُ دِ )(ص مف . ) کنایه از: شخص زرنگ و آب زیر کاه .
لغت نامه دهخدا
دم بریده. [ دُ ب ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) بی دم. ( ناظم الاطباء ). حیوانی که دم او را بریده اند. بتور. بتوره. بتراء. ( یادداشت مؤلف ). ابتر. ( ترجمان القرآن )( دهار ). || ناقص. ( یادداشت مؤلف ) : و سخن با زینت گوی دم بریده مگوی. ( منتخب قابوس نامه ص 167 ). || تعبیری به مزاح و طنز، به معنی محیل. مکار. گربز. زرنگ. محتال : ای دم بریده ؛ مزاحی است با کوچکتری که امری را پنهان کردن خواهد. || سخت زیرکسار. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه از مردم شریر و بدذات. ( لغت محلی شوشتر ).
فرهنگ عمید
۱. ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند، ابتر، بی دم.
۲. [عامیانه، مجاز] شخص زرنگ و مکار و حیله گر.
۲. [عامیانه، مجاز] شخص زرنگ و مکار و حیله گر.
دانشنامه آزاد فارسی
دُم بُریده
عنوانی برای اسب های چاپار در دورۀ هخامنشیان. در این دوره دُم اسبان و استرانِ حامل فرامین دولتی را می بریدند تا با چنین نشانۀ مشخصی، کسی مانع حرکت آن ها نشود؛ و نیز به این گمان که اسبِ بریده دُم تیزرفتار شود و سرعتِ بیشتر گیرد. هرودوت و گزنفون از این گونه اسبان یاد کرده اند. اصطلاح دمُ بریده، بعدها، به ترادفِ چالاکی و سخت کوشی به کار رفت و به تدریج معنی آن به حیله گری و حقه بازی تغییر یافت.
عنوانی برای اسب های چاپار در دورۀ هخامنشیان. در این دوره دُم اسبان و استرانِ حامل فرامین دولتی را می بریدند تا با چنین نشانۀ مشخصی، کسی مانع حرکت آن ها نشود؛ و نیز به این گمان که اسبِ بریده دُم تیزرفتار شود و سرعتِ بیشتر گیرد. هرودوت و گزنفون از این گونه اسبان یاد کرده اند. اصطلاح دمُ بریده، بعدها، به ترادفِ چالاکی و سخت کوشی به کار رفت و به تدریج معنی آن به حیله گری و حقه بازی تغییر یافت.
wikijoo: دم_بریده
واژه نامه بختیاریکا
دین کُل
دین کَندِه
کُل
دین کَندِه
کُل
جدول کلمات
ابتر,مرخم
پیشنهاد کاربران
ابتر
ابترمثلا به معنی کامل نیست وهم معنی های مختلفی هم داره
زرنگ و مکار _ صفاتی توأمان برای بچه یا نوجوان
مکار . . . . حیله گر . . . . . . شیطون . . . . . ابتر . . . .
کلمات دیگر: