(اسم ) ۱ - یگانه باشنده فرد یگانه : یک جوهر شش صفت متکثر باشد متوحد و منفرد نباشد . ۲ - خلوت نشین عزلت گزین جمع : متوحدین .
متوحد
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(مُ تَ وَ حِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) یگانه ، فرد.
لغت نامه دهخدا
متوحد. [ م ُ ت َ وَح ْ ح ِ ] ( ع ص ) فرد یگانه و بی مثل و بی مانند و تنها و مجرد. ( از ناظم الاطباء ). یگانه. منفرد. صاحب یگانگی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجل متوحد؛ مرد یگانه. واﷲ المتوحد؛ اﷲ صاحب یگانگی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجل متوحد؛ مرد یگانه و نیز از صفات باریتعالی جل شأنه میباشد. یقال : اﷲ المتوحد؛ خدای صاحب یگانگی. ( ناظم الاطباء ) : یک جوهر شش صفت متکثر باشد، متوحد و منفرد نباشد. ( جامع الحکمتین ص 65 ). || خلوت نشین. ( ناظم الاطباء ). که با مردم نیامیزد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ عمید
۱. فرد، یگانه، تنها، بی مثل، بی مانند.
۲. آن که از مردم دوری می کند، گوشه نشین
۲. آن که از مردم دوری می کند، گوشه نشین
کلمات دیگر: