روبه راه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(بِ ) (ص مر. ) آماده ، مهیا.
فرهنگ عمید
۱. منظم و مرتب، درست.
۲. آماده برای کار، آماده، مهیا.
* روبه راه شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز]
۱. آمادۀ سفر شدن.
۲. آمادۀ کار شدن.
۳. راست آمدن کار، سروسامان یافتن کار.
* روبه راه کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز]
۱. آماده کردن.
۲. درست کردن و سر وسامان دادن به کاری یا چیزی.
۲. آماده برای کار، آماده، مهیا.
* روبه راه شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز]
۱. آمادۀ سفر شدن.
۲. آمادۀ کار شدن.
۳. راست آمدن کار، سروسامان یافتن کار.
* روبه راه کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز]
۱. آماده کردن.
۲. درست کردن و سر وسامان دادن به کاری یا چیزی.
۱. منظم و مرتب؛ درست.
۲. آماده برای کار؛ آماده؛ مهیا.
〈 روبهراه شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
۱. آمادۀ سفر شدن.
۲. آمادۀ کار شدن.
۳. راست آمدن کار؛ سروسامان یافتن کار.
〈 روبهراه کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز]
۱. آماده کردن.
۲. درست کردن و سروسامان دادن به کاری یا چیزی.
پیشنهاد کاربران
یه لقب برای رپ میخوام که خیلی شیک و به روبه راه بودن بخوره
کلمات دیگر: