ریشیدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(دَ ) (مص ل . ) زخم شدن .
( ~. ) (مص ل . ) ریشه ریشه کردن .
( ~. ) (مص ل . ) ریشه ریشه کردن .
(دَ) (مص ل .) زخم شدن .
( ~.) (مص ل .) ریشه ریشه کردن .
لغت نامه دهخدا
ریشیدن. [ دَ ] ( مص ) فروریختن چیزی در چیزی. ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ). ریختن. ( از شعوری ج 2 ص 20 ). || گداختن. || پاشیدن. ( ناظم الاطباء ). || چشمه چشمه کردن جامه. ( از لغت فرس اسدی ). || آمیختن و رنگ کردن. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ).
فرهنگ عمید
ریختن، پاشیدن.
کلمات دیگر: