کلمه جو
صفحه اصلی

کلاوه

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کزاز بالا بخش سربند شهرستان اراک واقع در ۱۱ کیلومتری شمال خاوری آستانه کوهستانی و سردسیر دارای ۱٠۷۳ تن سکنه .
( اسم ) غوک وزغ .

فرهنگ معین

(کَ وَ یا وِ ) (اِ. ) = کلایه . کلافه : ریسمان خام که بر چرخه پیچیده باشند.

لغت نامه دهخدا

کلاوه. [ ک َ وَ / وِ ] ( اِ ) کلافه و چرخه. ( ناظم الاطباء ). کلافه است که ریسمان خام بر چرخه پیچیده باشند. ( برهان ). ریسمانی که بر چنگلوک تنند. ( آنندراج ). کلاف. کلاوه ریسمان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
برای ساعد و دست مبارکش گردون
ز خط اسود و ابیض کلاوه ای بتند.
( از فرهنگ جهانگیری ).
- کلاوه ماه ؛ ظاهراً هاله و خرمن آن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
با نور تو، ماه را کلاوه ش
چه سود که ریسمان ندارد.
سنائی ( یادداشت ایضاً ).
|| ( ص ) بمعنی سراسیمه و سرگشته هم آمده است ( برهان ). مضطرب ، سرگشته. سراسیمه. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) غوک و وزق را نیز گویند. ( برهان ). غوک و قرباغه. ( ناظم الاطباء ). || در لهجه کردی ، ویرانه. خرابه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

۱. سرگشته، گیج، سراسیمه.
۲. (اسم ) =کلاف

دانشنامه عمومی

کلاوه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کلاوه (روانسر)
کلاوه (سرپل ذهاب)
کلاوه (سرپل ذهاب). کلاوه (سرپل ذهاب )، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سرپل ذهاب در استان کرمانشاه ایران است.
این روستا در دهستان قلعه شاهین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۷۴ نفر (۱۰۲خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: