روی هم
فارسی به انگلیسی
altogether, together
فارسی به عربی
کلیة
مترادف و متضاد
تماما، کاملا، روی هم، جمعا، بطور اکمل
روی هم
خلاصه، روی هم
فرهنگ فارسی
۱ - جمعا مجموعا . ۲ - چیزی بالای چیز دیگر .
فرهنگ معین
(یِ هَ ) (ق مر. ) جمعاً، مجموعاً.
لغت نامه دهخدا
روی هم. [ ی ِ هََ ] ( ق مرکب ) جمعاً. مجموعاً. ( فرهنگ فارسی معین ). مجموع. ( یادداشت مؤلف ) ( لغات فرهنگستان ). || چیزی بالای چیز دیگری. ( فرهنگ فارسی معین ).
- روی هم رفتن ؛ متراکم شدن. ( یادداشت مؤلف ).
- روی هم رفتن ؛ متراکم شدن. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
جمعاً، کلاً.
کلمات دیگر: