spillage
ریخت و پاش
فارسی به انگلیسی
spillage
affluence, extravagance, messiness
مترادف و متضاد
خود ستایی، خود فروشی، شادمانی، ریخت و پاش
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - کارهای درهم و برهم . ۲ - خرجهای متفرقه . ۳ - اداره امور مختلف خانه .
در تداول عامه خرج زیاد . برج . مصرف کردن .
در تداول عامه خرج زیاد . برج . مصرف کردن .
فرهنگ معین
(تُ )(مص مر. ) ۱ - کارهای در هم و بر هم . ۲ - زیاده روی در خرج .
لغت نامه دهخدا
ریخت و پاش. [ ت ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، خرج زیاد. برج. ( از یادداشت مؤلف ). مصرف کردن. اسراف ونفله کاری. گشاده دستی و سخاوت کردن. ( از یادداشت مؤلف ). مصرف کردن. اسراف و نفله کاری. گشاده دستی و سخاوت کردن. افراط کردن در پذیرایی. مهمانی مجلل کردن. ( از فرهنگ لغات عامیانه ). خرجهای متفرقه. ( فرهنگ فارسی معین ). || کارهای درهم و برهم. || اداره امور مختلف خانه. ( فرهنگ فارسی معین ).
پیشنهاد کاربران
We've just splurged on new kitchen appliances
همین چند روزه کلی پول خرج کردیم واسه لوازم آشپزخونه
همین چند روزه کلی پول خرج کردیم واسه لوازم آشپزخونه
ولخرجی . . شلختگی . .
کلمات دیگر: