فروريختن , متلا شي شدن , دچار سقوط واضمحلا ل شدن , غش کردن , اوار
انهیار
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
فرو دریدن بنا . فرو ریخته شدن . ریهیده شدن .
لغت نامه دهخدا
انهیار. [ اِ ] ( ع مص ) فرودریدن بنا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فروریخته شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ).ریهیده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).
کلمات دیگر: