( صفت ) جمع ناقل حاملان برندگان : نقله علوم یونانی .
زنی که بزنی نخواهند او را از کلانسالی . زنی که از کلانسالی وی را خواستگاری نکنند ٠
نقله . [ ن َ ق َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) نَقَلة. ج ِ ناقل . نقل کنندگان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). از جائی به جائی برندگان . (ناظم الاطباء). رجوع به ناقل شود.
- نقله ٔ احوال ؛ مورخین . (ناظم الاطباء). رجوع به ناقل شود.
نقلة. [ ن َ ق َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناقل . رجوع به ناقل شود. || (اِ) نقلةالوادی ؛ آواز سیل رودبار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).صدای سیل وادی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
نقلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) پیکان تیر که پهن و کوتاه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واحد نِقال است . (از اقرب الموارد). ج ، نِقال .
نقلة. [ ن ِ ل َ ] (ع ص ) زنی که به زنی نخواهند او را از کلانسالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). زنی که از کلانسالی وی را خواستگاری نکنند. (ناظم الاطباء). ج ، نِقَل .
نقلة. [ ن ُ ل َ ] (ع اِمص ) برگردیدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || از جائی به جائی شدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از جائی به جائی بردگی . (ناظم الاطباء). انتقال . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). اسم است انتقال را. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). || سخن چینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نمامی . (ناظم الاطباء). نمیمة. (از اقرب الموارد) (متن اللغة). ج ، نُقَل .
ناقل#NAME?
۱. انتقال؛ از جاییبهجایی شدن.
۲. سخنچینی.