۱ - ( صفت ) پناه دهند. جهان ملجا دنیا . ۲ - خدا . ۳ - شاه .
گیتی پناه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گیتی پناه. [ پ َ ] ( ص مرکب ) پناه دهنده گیتی. ملجاء دنیا که کنایه از خداوند باشد :
ببر این همه هدیه ها پیش شاه
بگویش ز دادار گیتی پناه.
طراز سخن بست بر نام شاه.
به گردون گردان رسانم کلاه.
که بیش است از این قصه انصاف شاه.
قباد و چو کشواد زرین کلاه
بسی نامداران گیتی پناه.
ببر این همه هدیه ها پیش شاه
بگویش ز دادار گیتی پناه.
فردوسی.
پس از نام یزدان گیتی پناه طراز سخن بست بر نام شاه.
نظامی.
که چون من به نیروی گیتی پناه به گردون گردان رسانم کلاه.
نظامی.
سپاس از خداوند گیتی پناه که بیش است از این قصه انصاف شاه.
نظامی.
|| از اوصافی است که پادشاهان را بدان ستایند. ( از ارمغان آصفی ): قباد و چو کشواد زرین کلاه
بسی نامداران گیتی پناه.
فردوسی.
نبوده همچو او گیتی پناهی. ( از حبیب السیر جزو4ج 3 ص 322 ).فرهنگ عمید
۱. پناه دهندۀ جهان.
۲. [مجاز] پادشاه.
۲. [مجاز] پادشاه.
کلمات دیگر: