کلنج. [ ک ِ ل َ ] ( اِ ) بمعنی چرک و وسخ باشد. || بمعنی عُجْب و خودستایی و تکبر وتجبر هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || انگشت کوچک و خنصر. ( ناظم الاطباء ).
کلنج
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
۱. چرک، وسخ.
۲. عجب، تکبر، خودستایی.
۲. عجب، تکبر، خودستایی.
کلمات دیگر: