کلمه جو
صفحه اصلی

نموذج

عربی به فارسی

مدل , نمونه , سرمشق , قالب , طرح , نقشه , طرح ريختن , ساختن , شکل دادن , مطابق مدل معيني در اوردن , نمونه قرار دادن , الگو


لغت نامه دهخدا

نموذج. [ ن ُ ذَ ] ( معرب ، اِ ) معرب ِنموده است. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( غیاث اللغات ). رجوع به نموده و نیز رجوع به انموذج شود.

فرهنگ عمید

نمودار، نمونه.


کلمات دیگر: