مترادف تکان : جنبش، حرکت، لرزش، لرزه، نوسان ، تزلزل
متضاد تکان : سکون
shake, movement, motion, jerk, shock
bump, flirt, flounce, impetus, jar, jerk, jolt, jounce, jump, kick-start, motion, rock, shake, start, stir, stroke, swag, swing, toss, turn, twitch, wag, wave, wince, wobble, wrench, wriggle
جنبش، حرکت، لرزش، لرزه، نوسان ≠ سکون
۱. جنبش، حرکت، لرزش، لرزه، نوسان ≠ سکون
۲. تزلزل
تکان . [ ] (ترکی ، اِ) ترکی شوک است که به فارسی خار گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به شوک شود.
تکان . [ ت َ ] (اِ) جنبش و حرکت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). صدمه و جنبش و لرزش و برجهیدگی از جای . (ناظم الاطباء). || ترس سخت ناگهانی . ترسی که از امر فجائی پیدا شود و دل بلرزاند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || لرزه . (یادداشت ایضاً). رجوع به تکان دادن و تکان خوردن شود.
تکان . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
۱. حرکت؛ جنبش.
۲. لرز.
〈 تکان خوردن: (مصدر لازم)
۱. جنبیدن.
۲. لرزیدن.
〈 تکان دادن: (مصدر متعدی) حرکت دادن؛ جنباندن.