کلمه جو
صفحه اصلی

تکان


مترادف تکان : جنبش، حرکت، لرزش، لرزه، نوسان ، تزلزل

متضاد تکان : سکون

فارسی به انگلیسی

shake, shaking, movement, motion, jerk, push, shock, trauma, bump, flirt, flounce, impetus, jar, jolt, jounce, jump, kick-start, rock, stir, stroke, swag, swing, toss, turn, twitch, wave, wince, wobble, wrench, wriggle, lurch

shake, movement, motion, jerk, shock


bump, flirt, flounce, impetus, jar, jerk, jolt, jounce, jump, kick-start, motion, rock, shake, start, stir, stroke, swag, swing, toss, turn, twitch, wag, wave, wince, wobble, wrench, wriggle


فارسی به عربی

تشنج , جرة , حرکة , زحام , زحمة , صخرة , صدمة , ضربة , مهرج , هزة

مترادف و متضاد

stroke (اسم)
ضربه، حرکت، ضربت، ضرب، لطمه، تکان، دست کشیدن روی

move (اسم)
اقدام، حرکت، جنبش، تکان، تغییر مکان، نقل مکان، نوبت حرکت یا بازی

movement (اسم)
حرکت، جنبش، گردش، وزن، نهضت، تکان، سیر، تغییر مکان، ژست، حرکت سریع

motion (اسم)
حرکت، جنبش، پیشنهاد، تکان، سیر، ژست، جنب وجوش

hustle (اسم)
شتاب، فشار، تکان، زور

shake (اسم)
لرز، تکان، لرزش، تزلزل، ارتعاش

shock (اسم)
توده، تلاطم، ضرب، ضغطه، لطمه، تصادم، صدمه، تکان، خرمن، هول، تشنج سخت، هراس ناگهانی

rock (اسم)
جنبش، تخته سنگ، سنگ، صخره، تکان، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره

wag (اسم)
تکان، طفره رو

jerk (اسم)
حرکت تند و سریع، تکان ناگهانی، تکان، ادم احمق و نادان، تکان شدید و سخت

jostle (اسم)
تنه، هل، تکان

jar (اسم)
جنبش، خم، تکان، سبو، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، شیشه دهن گشاد، دعوا و نزاع

convulsion (اسم)
اشوب، تشنج، شنج، تکان

tremor (اسم)
جنبش، تپش، تکان، لرزش، لرزه، رعشه

jolt (اسم)
تکان، تلق تلق

tremour (اسم)
جنبش، تپش، تکان، لرزش، لرزه، رعشه

جنبش، حرکت، لرزش، لرزه، نوسان ≠ سکون


۱. جنبش، حرکت، لرزش، لرزه، نوسان ≠ سکون
۲. تزلزل


فرهنگ فارسی

حرکت، جنبش، لرز
( اسم ) حرکت جنبش .
ترکی شوک است که به فارسی خار گویند

فرهنگ معین

(تَ ) (اِ. ) حرکت ، جنبش .

لغت نامه دهخدا

تکان . [ ] (ترکی ، اِ) ترکی شوک است که به فارسی خار گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به شوک شود.


تکان . [ ت َ ] (اِ) جنبش و حرکت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). صدمه و جنبش و لرزش و برجهیدگی از جای . (ناظم الاطباء). || ترس سخت ناگهانی . ترسی که از امر فجائی پیدا شود و دل بلرزاند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || لرزه . (یادداشت ایضاً). رجوع به تکان دادن و تکان خوردن شود.


تکان . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


تکان. [ ت َ ] ( اِ ) جنبش و حرکت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). صدمه و جنبش و لرزش و برجهیدگی از جای. ( ناظم الاطباء ). || ترس سخت ناگهانی. ترسی که از امر فجائی پیدا شود و دل بلرزاند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || لرزه. ( یادداشت ایضاً ). رجوع به تکان دادن و تکان خوردن شود.

تکان. [ ] ( ترکی ، اِ ) ترکی شوک است که به فارسی خار گویند. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به شوک شود.

تکان. [ ت ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 110 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ عمید

۱. حرکت، جنبش.
۲. لرز.
* تکان خوردن: (مصدر لازم )
۱. جنبیدن.
۲. لرزیدن.
* تکان دادن: (مصدر متعدی ) حرکت دادن، جنباندن.

۱. حرکت؛ جنبش.
۲. لرز.
⟨ تکان خوردن: (مصدر لازم)
۱. جنبیدن.
۲. لرزیدن.
⟨ تکان دادن: (مصدر متعدی) حرکت دادن؛ جنباندن.


دانشنامه عمومی

تکان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چاراویماق شرقی بخش شادیان شهرستان چاراویماق واقع شده است.

واژه نامه بختیاریکا

آر و ور؛ تَل و تُل؛ دَک؛ دگاش؛ دَل؛ دوف؛ جیلا؛ جم و جیلا؛ تَکُو وَکُو

جدول کلمات

جنبش, سک

پیشنهاد کاربران

جنبش، حرکت، لرزش، لرزه، نوسان، تزلزل، سک


کلمات دیگر: