کلمه جو
صفحه اصلی

حارثی

فرهنگ فارسی

ملقب به سعد الدین فقیه حنبلی از اهل مصر

لغت نامه دهخدا

حارثی . [ رِ ثی ی ] (ص نسبی ) منسوب به قبیله ٔ بنی حارثة. رجوع به انساب سمعانی شود.


حارثی . [ رِ] (اِخ ) علاءالدین شیخ الاسلام . نعمان ثانی و کان معانی و منبع علوم شریعت و مطلع خورشید حقیقت و آفتاب فلک فضل و بزرگواری و آسمان مجد و نیکوکاری و معمار دیار علم و معیار دینار حلم ، اگر چه بکمال بزرگی مشهوربود فاما از قصد فلک غدار رنجور بود. مدتی مدید در خوارزم شهربند شد و من سعادت خدمت او در آنجا دریافتم و از او اجازت احادیث ستدم و در خدمت او روزی چند فواید اقتباس کردم و کمال قدر و بزرگی او از آن برتراست که کسی او را بشعر نسبت کند یا او را بدان مباهات بود اما شاید که بجهت تشحیذ خاطر وقتی نفثة المصدوری پرداخته است و این رباعی از وی روایت کرده اند:
یا رب من تشنه جام خون چند کشم
بار ستم طاس نگون چند کشم
از بهر دو لقمه نان که هم داده ٔ تست
من منت هر ناکس دون چند کشم .
واین رباعی هم از وی نقل کرده اند در آن وقت که بخوارزم رفت :
حالی باری بر آتشم تا چه شود
خاکی است همیشه مفرشم تا چه شود
بر ناخوشی دهر خوشم تا چه شود
تو میکن [ میکش ] من همی کشم تا چه شود.
و در قصبه ٔ کاریز در جوار مشهد طوس خانقاهی است بر دیوار آن خانقاه قصیده ای تازی در مدح خاندان نبوت نوشته و تخلص بعلی بن موسی الرضاء (ع ) کرده بر قافیت میم چون ایراد اشعار تازی تکفل نکرده ایم بر این اقتصار افتاد. (لباب الالباب ج 1 ص 209 و 210) هدایت در ریاض العارفین آرد: حارثی مروزی . فاضلی دانشور و شیخی معرفت گستر، مدتها در مرو و بلخ شیخ الاسلامی کرده از محبان صدق اندیش و سخن سنجان مدحت کیش اهل بیت رسالت و حضرات أئمه ٔ معصومین (ع ) بوده و از همگنان گوی مفاخرت ربوده . قصاید بسیار بزبان عربی در مدایح آن بزرگواران منظوم کرده غالب اشعارش بدان زبان است . (ریاض العارفین چ 1305 ص 185).


حارثی . [ رِ] (اِخ ) محمدبن مرتضی . رجوع به محمدبن مرتضی شود.


حارثی .[ رِ ] (اِخ ) الواعظ. رجوع به ابی طالب المکی شود.


حارثی. [ رِ ثی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به قبیله بنی حارثة. رجوع به انساب سمعانی شود.

حارثی. [ رِ ثی ی ] ( اِخ ) او راست :
وقفت علی الدیار فکلمتنی
فما ملکت مدامعها القلوص.
رجوع به موشح مرزبانی ص 179 شود. و نیز او راست :
اتیناه زوّارا فامجدنا قری
من البث والداء الدخیل المخامر
و اوسعنا علما برّد جوابنا
فاعجب به من ناطق لم یحاور.
رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 181 شود. و نیز او راست :
و تعلم انی ماجد و تروعها
بقیةُ اعرابیةً فی مهاجر.
رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 105 و حارثی علاءالدین ( ؟ ) شود.

حارثی. [ رِ ] ( اِخ ) یکی از بخلاء زمان خویش بود. رجوع به عیون الاخبار ج 3 ص 229 و 230 و 253 و 254 والبخلاء جاحظ چ مصر سنه 1323 صص 54 - 64 شود.

حارثی. [ رِ ] ( اِخ ) حسین بن عبدالصمد. رجوع به حسین بن عبدالصمدبن محمدالجُبَعی العاملی الحارثی الهمدانی شود.

حارثی. [ رِ] ( اِخ ) علاءالدین شیخ الاسلام. نعمان ثانی و کان معانی و منبع علوم شریعت و مطلع خورشید حقیقت و آفتاب فلک فضل و بزرگواری و آسمان مجد و نیکوکاری و معمار دیار علم و معیار دینار حلم ، اگر چه بکمال بزرگی مشهوربود فاما از قصد فلک غدار رنجور بود. مدتی مدید در خوارزم شهربند شد و من سعادت خدمت او در آنجا دریافتم و از او اجازت احادیث ستدم و در خدمت او روزی چند فواید اقتباس کردم و کمال قدر و بزرگی او از آن برتراست که کسی او را بشعر نسبت کند یا او را بدان مباهات بود اما شاید که بجهت تشحیذ خاطر وقتی نفثة المصدوری پرداخته است و این رباعی از وی روایت کرده اند:
یا رب من تشنه جام خون چند کشم
بار ستم طاس نگون چند کشم
از بهر دو لقمه نان که هم داده تست
من منت هر ناکس دون چند کشم.
واین رباعی هم از وی نقل کرده اند در آن وقت که بخوارزم رفت :
حالی باری بر آتشم تا چه شود
خاکی است همیشه مفرشم تا چه شود
بر ناخوشی دهر خوشم تا چه شود
تو میکن [ میکش ] من همی کشم تا چه شود.
و در قصبه کاریز در جوار مشهد طوس خانقاهی است بر دیوار آن خانقاه قصیده ای تازی در مدح خاندان نبوت نوشته و تخلص بعلی بن موسی الرضاء ( ع ) کرده بر قافیت میم چون ایراد اشعار تازی تکفل نکرده ایم بر این اقتصار افتاد. ( لباب الالباب ج 1 ص 209 و 210 ) هدایت در ریاض العارفین آرد: حارثی مروزی. فاضلی دانشور و شیخی معرفت گستر، مدتها در مرو و بلخ شیخ الاسلامی کرده از محبان صدق اندیش و سخن سنجان مدحت کیش اهل بیت رسالت و حضرات أئمه معصومین ( ع ) بوده و از همگنان گوی مفاخرت ربوده. قصاید بسیار بزبان عربی در مدایح آن بزرگواران منظوم کرده غالب اشعارش بدان زبان است. ( ریاض العارفین چ 1305 ص 185 ).

حارثی . [ رِ ] (اِخ ) حسین بن عبدالصمد. رجوع به حسین بن عبدالصمدبن محمدالجُبَعی العاملی الحارثی الهمدانی شود.


حارثی . [ رِ ] (اِخ ) محمدبن محمد. رجوع به محمدبن محمد مکی شهید اول مقتول بسال 766 هَ . ق . شود.


حارثی . [ رِ ] (اِخ ) محمودبن صاعدبن عبیداﷲ حارثی . مکنی به ابوالقاسم از فقهای حنفی مائه ٔ هفتم ، وفات بسال 606 هَ . ق . او راست : «تفهیم التحریر لنظم الجامع الکبیر» در فقه . نسخه ٔ خطی آن در کتابخانه ٔ خدیوی موجود است . (اعلام زرکلی ص 1014).


حارثی . [ رِ ] (اِخ ) مروزی . رجوع بحارثی علاءالدین ... شود.


حارثی . [ رِ ] (اِخ ) مسعودبن احمدبن مسعودبن زید حارثی ، ملقب بسعدالدین . فقیهی حنبلی از اهل مصر. مولد سال 652 هَ . ق . و وفات بسال 711 هَ . ق . او راست : شرح مقنعبن قدامة در فقه ، یک نسخه ٔ خطی آن در کتابخانه ٔ مصر موجود است . (اعلام زرکلی ص 1035).


حارثی . [ رِ ] (اِخ ) یکی از بخلاء زمان خویش بود. رجوع به عیون الاخبار ج 3 ص 229 و 230 و 253 و 254 والبخلاء جاحظ چ مصر سنه ٔ 1323 صص 54 - 64 شود.


حارثی . [ رِ ثی ی ] (اِخ ) او راست :
وقفت علی الدیار فکلمتنی
فما ملکت مدامعها القلوص .
رجوع به موشح مرزبانی ص 179 شود. و نیز او راست :
اتیناه زوّارا فامجدنا قری
من البث والداء الدخیل المخامر
و اوسعنا علما برّد جوابنا
فاعجب به من ناطق لم یحاور.
رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 181 شود. و نیز او راست :
و تعلم انی ماجد و تروعها
بقیةُ اعرابیةً فی مهاجر.
رجوع به البیان والتبیین ج 1 ص 105 و حارثی علاءالدین (؟) شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حارثی (ابهام زدایی). حارثی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • حسین بن عبدالصمد حارثی، ملقب به عزالدین، محدّث ، فقیه امامی جبل عاملی و شیخ الاسلام دوره صفوی• ربیع بن زیاد حارثی، از صحابی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و از ارادتمندان امام علی (علیه السلام)• محمد بن طاهر حارثی، شخصیت برجستۀ اسماعیلیان مستعلوی طیبی یمن در قرن ششم• مسعود بن احمد حارثی، فقیه، محدّث و قاضی حنبلی قرن هفتم و هشتم
...


کلمات دیگر: