کلمه جو
صفحه اصلی

ثویه

فرهنگ فارسی

موضعی است نزدیک کوفه و در آن است قبور ابو موسی الاشعری و مغیره بن شعبه و زیاد بن ابی سفیان

لغت نامه دهخدا

ثویه. [ ث َ وی ی َ ] ( ع اِ ) زن. || جای گوسپند و شتر. آغل شتران و گوسپندان. || مکان و جای. || سنگ توده پست که در صحرا سازند برای نشان.

ثویه. [ ث َ وی ی َ / ث ُ وی ی َ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه و در آن است قبور ابوموسی الاشعری و مغیرةبن شعبة و زیادبن ابی سفیان. و گویند زندانی است در یک فرسخی حیره که نعمان بن منذر محبوسین را آنجا زندانی میکرد. ( مراصد الاطلاع ).

ثویه . [ ث َ وی ی َ / ث ُ وی ی َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه و در آن است قبور ابوموسی الاشعری و مغیرةبن شعبة و زیادبن ابی سفیان . و گویند زندانی است در یک فرسخی حیره که نعمان بن منذر محبوسین را آنجا زندانی میکرد. (مراصد الاطلاع ).


ثویه . [ ث َ وی ی َ ] (ع اِ) زن . || جای گوسپند و شتر. آغل شتران و گوسپندان . || مکان و جای . || سنگ توده ٔ پست که در صحرا سازند برای نشان .


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثَویه یکی از حدود عرفات می باشد.
از آن در باب حج نام برده شده است.
حد عرفات
حدود عرفات از جمله ثویّه خارج از سرزمین عرفات است؛ از این‏رو، وقوف در این حدود، وقوف در عرفات به شمار نمی‏رود و صحیح نیست.



کلمات دیگر: