راه روشن . یا آبشخور صفین .
بلیل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بلیل . [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) راه روشن . || (اِخ ) آبشخور صفین . (منتهی الارب ).
بلیل. [ ب َ ] ( اِ ) مخفف بلیله که دارویی است. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به بلیله شود.
بلیل. [ ب َ ] ( ع اِ ) آواز. ( منتهی الارب ). ناله و انین از خستگی و تعب. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ). بَل . و رجوع به بل شود. || قلیل بلیل ، اتباع است. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || باد سرد و نمناک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). باد سرد و باران. ( دهار ). واحد و جمع در آن یکسان است. ( منتهی الارب ). بَلیلة. و رجوع به بلیلة شود.
بلیل. [ ب ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خان اندبیل ، بخش مرکزی شهرستان هروآباد. سکنه آن 353 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و عدس است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
بلیل. [ ب ُ ل َ ] ( ع اِ ) راه روشن. || ( اِخ ) آبشخور صفین. ( منتهی الارب ).
بلیل. [ ب َ ] ( ع اِ ) آواز. ( منتهی الارب ). ناله و انین از خستگی و تعب. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ). بَل . و رجوع به بل شود. || قلیل بلیل ، اتباع است. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || باد سرد و نمناک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). باد سرد و باران. ( دهار ). واحد و جمع در آن یکسان است. ( منتهی الارب ). بَلیلة. و رجوع به بلیلة شود.
بلیل. [ ب ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خان اندبیل ، بخش مرکزی شهرستان هروآباد. سکنه آن 353 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و عدس است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
بلیل. [ ب ُ ل َ ] ( ع اِ ) راه روشن. || ( اِخ ) آبشخور صفین. ( منتهی الارب ).
بلیل . [ ب َ ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ). ناله و انین از خستگی و تعب . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). بَل ّ. و رجوع به بل شود. || قلیل بلیل ، اتباع است . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || باد سرد و نمناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). باد سرد و باران . (دهار). واحد و جمع در آن یکسان است . (منتهی الارب ). بَلیلة. و رجوع به بلیلة شود.
بلیل . [ ب َ ] (اِ) مخفف بلیله که دارویی است . (از ناظم الاطباء). رجوع به بلیله شود.
فرهنگ عمید
۱. باد سرد توٲم با باران.
۲. (صفت ) اندک.
۲. (صفت ) اندک.
دانشنامه عمومی
بلیل ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بلیل (طایفه)
بلیل (اردکان)
بلیل (خلخال)
بلیل (طایفه)
بلیل (اردکان)
بلیل (خلخال)
wiki: طایفه شهنی است، که خود دارای 9 اولاد می باشد.ایشان از بازماندگان اتابکان لر کوچک در بختیاری هستند
شینی، داریوش نگرشی بر ایل بختیاری و طایفه شهنی. اهواز: انتشارات معتبر، ۱۳۸۵
نُه اولاد تیره بلیـل عبارتند از :
در بین همه ی اولاد های تیره بلیل، نام خانوادگی عالی پور یا عالی پور بیرگانی بطور مشترک وجود دارد. همچنین در اولاد فرهاد نام خانوادگی فرهادیان، فرهادی شهنی، فرهادی شهنیان و عالی پور بیرگانی وجود دارد.و نیز روابط گسترده بین اولاد های مختلف با یکدیگر و خویشاوند دوستی و فامیل گرایی از ویژگی های تیره بلیل است.
شینی، داریوش نگرشی بر ایل بختیاری و طایفه شهنی. اهواز: انتشارات معتبر، ۱۳۸۵
نُه اولاد تیره بلیـل عبارتند از :
در بین همه ی اولاد های تیره بلیل، نام خانوادگی عالی پور یا عالی پور بیرگانی بطور مشترک وجود دارد. همچنین در اولاد فرهاد نام خانوادگی فرهادیان، فرهادی شهنی، فرهادی شهنیان و عالی پور بیرگانی وجود دارد.و نیز روابط گسترده بین اولاد های مختلف با یکدیگر و خویشاوند دوستی و فامیل گرایی از ویژگی های تیره بلیل است.
wiki: بلیل (طایفه)
واژه نامه بختیاریکا
( بُلیل ) بسیار بلند
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) شهنی؛ شاخه بابادی باب
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) شهنی؛ شاخه بابادی باب
پیشنهاد کاربران
تیره بزرگ بلی بیگیوند طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی
بلی خان پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
تیره بلیل خلیلی ::بلی خلیلی ::بلیلی
طایفه بلیوند بهداروند از طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ جدا شده
شینی خان پسر شاهمراد خان پسر ملا آدینه خان بختیاروند خلیلی
بلی خان پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
تیره بلیل خلیلی ::بلی خلیلی ::بلیلی
طایفه بلیوند بهداروند از طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ جدا شده
شینی خان پسر شاهمراد خان پسر ملا آدینه خان بختیاروند خلیلی
در متون کهن کردی گورانی ، به معنای بلبل آمده است .
تیره اسماعیل وند خلیلی
تش حسین وند. تش بلیل . . . . .
شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
کلا رستم خان آقاسی
تاج الدین امیر قنبر
یوسف خان بختیاروند
اسماعیل خان بختیاروند
مهمد خان
شیر خان
پدر ( حسین خان. بلیل خان )
تش حسین وند. تش بلیل . . . . .
شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
کلا رستم خان آقاسی
تاج الدین امیر قنبر
یوسف خان بختیاروند
اسماعیل خان بختیاروند
مهمد خان
شیر خان
پدر ( حسین خان. بلیل خان )
ازطوایف لرستانی وبختیاری اصل تعبیدی به لرستان زمان قاجار
روستای بلیل ( بدیل ) در بخش عقیلی گتوند محل سکونت تیره هایی از ایل منجزی بهداروند *بختیاروند *
تش بلیل طایفه اورک در شیوندایذه
احتمال زیاد از منطقه شیوند و بدیل شوشتر به ایذه کوچ کرده
منطقه شیوند شوشتر از ایل بختیاروند است
احتمال زیاد از منطقه شیوند و بدیل شوشتر به ایذه کوچ کرده
منطقه شیوند شوشتر از ایل بختیاروند است
منطقه شیوند منجزی
محل سکونت تیره بلیل و جلال وند و مهمید وند و علی داد وند
شیوند ( شیروند ) شیر خان پدر بلیل خان منجزی بختیاروند
آدینه خان مستوفی بختیاروند فاتح قلعه قندهار
معروف به آدینه سکندر *آدینه سخندر*
آدینه خان مستوفی منجزی پسر اسماعیل خان بختیاروند پسر یوسف خان بختیاروند پسر تاجمیر قنبر خان بختیاروند پسر رستم خان آقاسی بختیاروند پسر شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
پسر خلیل خان بختیاروند ایلخان
شهر قندهار به دستور اسکندر مقدونی درست شد
قندهار ( کندهار - اسکندهار )
محل سکونت تیره بلیل و جلال وند و مهمید وند و علی داد وند
شیوند ( شیروند ) شیر خان پدر بلیل خان منجزی بختیاروند
آدینه خان مستوفی بختیاروند فاتح قلعه قندهار
معروف به آدینه سکندر *آدینه سخندر*
آدینه خان مستوفی منجزی پسر اسماعیل خان بختیاروند پسر یوسف خان بختیاروند پسر تاجمیر قنبر خان بختیاروند پسر رستم خان آقاسی بختیاروند پسر شاه منصور خان بختیاروند ایلخان
پسر خلیل خان بختیاروند ایلخان
شهر قندهار به دستور اسکندر مقدونی درست شد
قندهار ( کندهار - اسکندهار )
کلمات دیگر: