کلمه جو
صفحه اصلی

گندار

لغت نامه دهخدا

گندار. [ گ َ رَ ] ( اِخ ) یکی از ایالات ایران در زمان کورش. ( ایران باستان تألیف پیرنیا ج 1 ص 375 ). این ناحیه در زمان داریوش جزء ایالت هفتم بوده است. ( ایضاً ج 2 ص 1473 ). گندار رابعضی با صفحه ای در شمال و شرقی کابل تطبیق کرده اند و برخی با کابل و پیشاور کنونی. ( ایضاً ج 2 ص 1453 ).

گندار. [ گ ُ ] ( اِخ ) شهری است از حبشه ، دارای 22000 تن جمعیت. ( اعلام المنجد ).

گندار. [ گ َ رَ ] (اِخ ) یکی از ایالات ایران در زمان کورش . (ایران باستان تألیف پیرنیا ج 1 ص 375). این ناحیه در زمان داریوش جزء ایالت هفتم بوده است . (ایضاً ج 2 ص 1473). گندار رابعضی با صفحه ای در شمال و شرقی کابل تطبیق کرده اند و برخی با کابل و پیشاور کنونی . (ایضاً ج 2 ص 1453).


گندار. [ گ ُ ] (اِخ ) شهری است از حبشه ، دارای 22000 تن جمعیت . (اعلام المنجد).


واژه نامه بختیاریکا

شپش

پیشنهاد کاربران


گَندار : قندهار


کلمات دیگر: