کلمه جو
صفحه اصلی

قدامی

فارسی به انگلیسی

anterior, fore, front

old, ancient, early, former, previous, anterior, front


فارسی به عربی

امامی , مقدمة

مترادف و متضاد

anterior (صفت)
قدامی، جلوی

frontal (صفت)
قدامی، وابسته به پیشانی، وابسته بجلو

فرهنگ فارسی

نام دهی است دروشم از ده های یمامه که دارای نخلستان است .

لغت نامه دهخدا

قدامی. [ ق ُ ما ] ( ع اِ ) یزک : قدامی الجیش ؛ یزک لشکر. ( منتهی الارب ). || ج ِ قادمة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قادمه شود. || ج ِقدیم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قدیم شود.

قدامی. [ ق ُ می ی ] ( اِخ ) نام دهی است در وشم از ده های یمامه که دارای نخلستان است. ( معجم البلدان ).

قدامی . [ ق ُ ما ] (ع اِ) یزک : قدامی الجیش ؛ یزک لشکر. (منتهی الارب ). || ج ِ قادمة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قادمه شود. || ج ِقدیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قدیم شود.


قدامی . [ ق ُ می ی ] (اِخ ) نام دهی است در وشم از ده های یمامه که دارای نخلستان است . (معجم البلدان ).


دانشنامه آزاد فارسی

قُدامی (anterior)
(یا: پیشین) در زیست شناسی، بخش پیشین بدن موجود زنده. معمولاً بخشی است که هنگام حرکت جانور در جلو قرار می گیرد. در موجودات زندۀ عالی تر، انتهای پیشین دستگاه عصبی طی تکامل به شکل مغز و اندام های گیرندۀ مرتبط با آن تکوین یافته است که تحریکاتی مانند نور و مواد شیمیایی را تشخیص می دهند.

پیشنهاد کاربران

پیشین

در ویکیپدیا در توضیح دید جلو و پشت بدن یا Coronal view
خَلفی، front، پس ، dorsal , posterior ، جلو
باهم یک معنی
و
قُدامی، back ، پیش ، ventral, anterior، پشت
هم به یک معنی
بیان شدند
شما برعکس نوشتید
من که گیج شدم




کلمات دیگر: