کلمه جو
صفحه اصلی

کاوی

فارسی به انگلیسی

cavity, concavity

فارسی به عربی

تجویف

مترادف و متضاد

cavity (اسم)
سوراخ، کرم خوردگی دندان، حفره، گودال، کاواک، کاوی

concavity (اسم)
کاوی، تقعر، تو گودی، فرو رفتگی

فرهنگ فارسی

( اسم ) دارو یی که سبب سوختن و ضمنا تصلب دهان. عروق و محل برید گی و زخم در انساج بشود و با نتیجه مجاری عروق را بهم آرد و مسام را بند کند مانند زاج و اسید تری کلر استیک .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) دارویی که سبب سوختن و ضمناً تصلب دهانة عروق و محل بریدگی و زخم در انساج بشود و بالنتیجه مجاری عروق را به هم آرد و مسام را بند کند مانند زاج و اسیدتری کلراستیک .

لغت نامه دهخدا

کاوی. ( ع ص ) به آتش داغ دهنده به عضو. ( آنندراج ). سوزنده پوست را به آهن و مانند آن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

در آیین زردشتی، کسی که چشم دارد ولی حقیقت را نمی بیند. = کرپان

گویش مازنی

/kaavi/ گوسفند ماده ی دوساله

گوسفند ماده ی دوساله


پیشنهاد کاربران

کاوی: [ اصطلاح طب سنتی ]یعنی داغ کننده و سوزنده و مراد از آن دوائی است که جلد را بسبب شدت احراق و تجفیف خود بهم در آورد و مجاری اخلاط آن را مسدود سازد و مسام را بند کند و عضو را بکاود مانند عضو گرم بریان داغ کرده شده مانند زاج و قلقطار

کاوی : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که برای اولین بار زائیده باشد.

کاوی ها اولین روانشانسان قوم ایران بودند که طبق خصوصیات ملت ایران از آنان بهره می جستند که در طول زمان به مجوس، موبد، مغ و . . . تبدیل شدند . بهترین کسانی که با دروغ و احساست آنها را برای منافع خود تحت کنترل دارند.

کاوی شکل اوستایی از نام "کی" میباشد بمعنای شاه و شهریار و خسرو


کلمات دیگر: