برابر پارسی : برآن شدن، خواستن، آهنگ کردن
قصد داشتن
برابر پارسی : برآن شدن، خواستن، آهنگ کردن
فارسی به انگلیسی
aim, contemplate, intend, propose, purpose, think
فارسی به عربی
انو , متوسط , هدف
مترادف و متضاد
قصد داشتن، مقصود داشتن، هدف داشتن، معنی ومفهوم خاصی داشتن
رسیدن، شمردن، دانستن، قراول رفتن، ارزیابی کردن، نایل شدن، به نتیجه رسیدن، قصد داشتن، هدف گیری کردن، نشانه گرفتن
قصد داشتن، در نظر داشتن
قصد داشتن، خواستن، خیال داشتن، بر آن بودن
فرهنگ فارسی
آهنگ داشتن عزم
لغت نامه دهخدا
قصد داشتن. [ ق َ ت َ ] ( مص مرکب ) آهنگ داشتن. عزم :
ولیکن ماه دارد قصد بالا
فروشُد آفتاب از کوه بابِل.
عزمی درست باید تا میکشد عنانت.
هرکس که ز ما قصد جهان دارد از اوباش
بس زود بیاویزد در ننگ و نکالش.
ولیکن ماه دارد قصد بالا
فروشُد آفتاب از کوه بابِل.
منوچهری.
قصد شکار داری با اتفاق بستان عزمی درست باید تا میکشد عنانت.
سعدی.
|| میل. تمایل. دلبستگی به : هرکس که ز ما قصد جهان دارد از اوباش
بس زود بیاویزد در ننگ و نکالش.
ناصرخسرو.
پیشنهاد کاربران
The council has some spare cash which it proposes to spend on public amenities
مجمع ( شورا ) یه مقدار پول نقد کنار گذاشته تا برای تسهیلات ( امکانات ) عمومی خرج کنه
مجمع ( شورا ) یه مقدار پول نقد کنار گذاشته تا برای تسهیلات ( امکانات ) عمومی خرج کنه
بنا داشتن
عزم داشتن
کلمات دیگر: