کلمه جو
صفحه اصلی

کرفس

فارسی به انگلیسی

celery

فارسی به عربی

کرفس

مترادف و متضاد

celery (اسم)
کرفس

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه واقع ۴۵ کیلومتری شمال باختر نوبران کوهستانی و سردسیر دارای ۲۴۴۵ تن سکنه محصول غله انگور بادام صنعت دستی قالیچه و جاجیم بافی . در کوههای آن معدن طلا وجود دارد . ایل شاهسون بغدادی در بهار باین کوهستان می آید .
گیاهی است دارای ساقه های سفیدبلندشبیه ریواس برگهایشبریده درپختن بعضی اغذیه بکارمیرود
( اسم ) گیاهی است علفی و دو ساله از تیر. چتریان بارتفاع ۲٠ تا ۶٠ سانتیمتر که در اکثر نقاط خصوصا در نواحی بحر الرومی ( و همچنین ایران ) فراوان است . این گیاه جزو سبزیها ی خوراکی است و در اغذیه مصرف میشود . ریشه اش راست و خاکستر ی قهوه یی و درونش سفید رنگ است . ساقه اش مایل برنگ سبز بی کرک است و برگها شفاف و اندکی ضخیم میباشند . گلها یش کوچک و سفید مایل بزردند . میوه اش کوچک و قهوه یی رنگ و دارا ی خطوطی سفید است . ریشه و برگ میو. این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد . برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیر. آن بعنوان مقوی و ضد تب بکار میرود کرویز اپیوس کرفشا اوداسالیون سلزی سلدهری اجمود . یا کرفس آبی . یکی از گونه های کرفس است که در کنار مردابها میروید و در تداوی بعنوان مدر و ضد اسکوربوت بکار میرود کرفس المائ جرجیر المائ قره العین . یا کرفس بری . یا کرفس بستانی . یا کرفس بیابانی . یا کرفس تربی گونه ای کرفس که ریشه ای مانند چغندر یا ترب مواد غذایی اندوخته میکند و حجیم میشود . ریشه اش را مانند ترب و چغندر میخورند کرفس شلغمی کرفس لفتی شلغمی کرویزی کرفس ریشه . یا کرفس جبلی . یا کرفس خوراکی . یا کرفس رومی . یا کرفس ریشه . یا کرفس زراعتی . یا کرفس شلغمی . یا کرفس صحرایی . گونه ای کرفس خود رو که در مزارع میروید و در تداوی مصرف میشود کرفس بری کرفس بیابانی سمرینون خرس گیاه کرفس وحشی . توضیح : گونه ای از این نوع کرفس که در کنار مردابها و رود خانه ها میروید بنام کرفس آبی مشهور است . یا کرفس عطری . گونه ای کرفس که دارا ی گلها ی سفید و ساق. مخطط و برگها ی نرم است . گلها ی این گونه کرفس دارا ی عطری مطبوع میباشد کرفس مشک یا کرفس فرنگی . نوعی کرفس که در زمان ناصر الدین شاه از اروپا بایران وارد شد و رواج یافت ( الماثر و الاثار ) . یا کرفس کوهی . گونه ای کرفس که در دامن. تپه ها و نواحی کوهستانی میروید و مانند کرفس بیابانی در تداوی بعنوان مدر ضد اسکوربوت مصرف میشود کرفس جبلی کرفس الجبل داغ کرویزی . یا کرفس لفتی . یا کرفس مشک . یا کرفس معمولی . یا کرفس نبطی . یا کرفس وحشی .
پنبه . قطن

سرده‌ای علفی از کرفسیان با حدود بیست گونه که معروف‌ترین آنها کرفس (A. graveolens) است؛ گیاهان این سرده بومی ناحیۀ مدیترانه و خاورمیانه هستند که یونانی‌های باستان و رومی‌ها به‌عنوان طعم‌دهنده و چینی‌های باستان به‌عنوان دارو از آن استفاده می‌کردند؛ کرفس با دمبرگ‌های درشت و آب‌دار و گوشتی و ایستاده از اواخر قرن هجده میلادی گسترش پیدا کرده است


فرهنگ معین

(کَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) معرب کرسب ، گیاه علفی دو ساله از تیرة چتریان معطر، نرم و خوراکی . ریشه و برگ این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیرة آن به عنوان مقوی و ضد تب به کار می رود.

لغت نامه دهخدا

کرفس . [ ک َ رَ ] (اِ) کلفس . کرسب . کرسف . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) . اجمود. (یادداشت مؤلف ). رستنیی باشد که از آن ترشی سازند یعنی در میان سرکه اندازند و خورند و گویند تخم آن شهوت مردان و زنان را برانگیزاند و از این جهت است که زنانی را که بچه شیر دهند از کرفس خوردن منع کنند. (برهان ) (آنندراج ). رستنی مأکول از طایفه ٔ چتری که از آن خورش سازند و با سرکه مانند کاهو خورند. (ناظم الاطباء). نوعی سبزی که در طعام کنند و از آن خورش خاص پزند. (یادداشت مؤلف ). اقسامی دارد: قسمی جبلی صخری و فطراسالیون است و جبلی غیرصخری را که تخمش شبیه به زیره است و بیخش باریکتر از بستانی و قسم نبطی را کرفس شتوی ومشرقی و کرفس عظم نامند. ساقش مجوف و دراز و نرم و مایل به سرخی و برگش عریض و چتر او مثل سبت و تخمش قریب به شکل قرطم که تخم کافشه باشد و سیاه و مصمت و با عطریه و به فطراسالیون شبیه تر از سایر اقسام و تند و بیخش سفید بزرگ و خوش طعم و در خواص ضعیفتر از بستانی است . کرفس بری را برگ عریض می باشد و هرچه قریب به زمین است ، منحنی به طرف بیرون و با اندک رطوبت چسبنده و تندی اندک و خوشبو و مایل به زردی و ساقش باصلابت و تخمش مستدیر و شبیه به تخم کلم و سیاه و تند وچتر او مانند چتر نبطی و در سنگلاخها و پشته ها می روید. (تحفه ). کوهی و دشتی و بوستانی باشد و بعضی است که اندر آب و بر کنار آب روید. و تخم کرفس کوهی را که بر سنگ روید فطراسالیون گویند و نه [ تخم ] همه کرفسی که کوهی است فطراسالیون باشد، بل آنچه بر سنگ باشد فطراسالیون آن است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). گیاهی است علفی و دوساله از تیره ٔ چتریان به ارتفاع 20 تا 60سانتی متر که در اکثر نقاط خصوصاً در نواحی بحرالرومی (و همچنین ایران ) فراوان است . این گیاه جزء سبزیهای خوراکی است و در اغذیه مصرف می شود. ریشه اش راست و خاکستری قهوه ای و درونش سفیدرنگ است . ساقه اش مایل به رنگ سبز بی کرک است و برگها شفاف و اندکی ضخیم می باشد. گلهایش کوچک و سفید و مایل به زردند. میوه اش کوچک و قهوه ای رنگ و دارای خطوطی سفید است . ریشه و برگ و میوه ٔ این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیره ٔ آن بعنوان مقوی و ضد تب به کار می رود. کرویز. اپیوس . کرفشا. اوداسالیون . سلری . سلدهری . اجمود. (فرهنگ فارسی معین ) :
موبه مو و ذره ذره مکر نفس
می شناسیدند چون گل از کرفس .

مولوی .


- بزرالکرفس ؛ تخم کرفس . (آنندراج ).
- کرفس آبی ؛ یکی از گونه های کرفس است که در کنار مردابها می روید و در تداوی بعنوان مدر و ضد اسکوربوت به کار می رود. کرفس الماء. جرجرالماء. قرةالعین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس الماء شود.
- کرفس الجبل ؛ اورایاسالینوس . اورایاسالینن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرفس و کرفس جبلی شود.
- کرفس الماء ؛ کنگر آبی را گویندکه به عربی قرةالعین خوانند، به ترکی بولاغ اتی و به رومی سیون نامند. (آنندراج ) (انجمن آرا). قرةالعین . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرفس آبی شود.
- کرفس بری ؛ کرفس صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس صحرایی شود.
- کرفس بستانی ؛ رجوع به کرفس شود.
- کرفس بیابانی ؛ کرفس صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس صحرایی شود.
- کرفس تربی ؛ گونه ای کرفس که در ریشه اش ، مانند چغندر یا ترب مواد غذایی را اندوخته می کند و حجیم می شود و ریشه اش را، مانند ترب و چغندر می خورند. کرفس شلغمی . کرفس لفتی . شلغمی کرویزی . کرفس ریشه . (فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس جبلی ؛ کرفس الجبل . سمرنیون . کرفس کوهی . در کوههای چهارمحال و بختیاری فراوان است و آن را چون بوی افزاری در طعامها کنند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به فطراسالیون و کرفس کوهی شود.
- کرفس دشتی ؛ به فارسی کبیکج است .
- کرفس دیو ؛ پر سیاوشان . (یادداشت مؤلف ).
- کرفس رومی ؛ خراه است که در طبرستان جعفری نامند و برگش مانند کرفس بستانی است . (یادداشت مؤلف ). جعفری .(فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس ریشه ؛ کرفس تربی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس تربی شود.
- کرفس صحرایی ؛ گونه ای کرفس خودرو که در مزارع می روید و در تداوی مصرف می شود. کرفس بری . کرفس بیابانی . سمرینون . خرس گیاه . کرفس وحشی . گونه ای از این گیاه که در کنار مردابها و رودخانه ها می روید به کرفس آبی مشهور است . (فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس صخری ؛ فطراسالیون است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فطراسالیون شود.
- کرفس فرنگی ؛ نوعی کرفس که در زمان ناصرالدین شاه از اروپا به ایران وارد شد و رواج یافت . (المآثر و الاَّثار از فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس کوهی ؛ گونه ای کرفس که در دامنه ٔ تپه ها و نواحی کوهستانی می روید و مانند کرفس بیابانی در تداوی بعنوان ضد اسکوربوت مصرف می شود. کرفس جبلی . کرفس الجبل . داغ کرویزی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس جبلی شود.
- کرفس لفتی ؛ کرفس تربی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس تربی شود.
- کرفس وحشی ؛ کرفس صحرایی . رجوع به کرفس صحرایی شود.
|| دوائی است مانند اجواین بوی آن ناخوش و تیز باشد و آن اجمود ولایتی است و از خواص آن یکی این است که کژدم گزیده اگر بخورد فی الحال بمیرد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
زهری است به قهر نفس دادن
کژدم زده را کرفس دادن .

نظامی .


مساز عیش که نامردمی است طبع جهان
مخور کرفس که پرکژدم است بوم و سرا.

خاقانی .


گنده دماغی بنفشه بوی نه کالوخ
گنده دهانی کرفس خای نه کیکیر.

سوزنی .



کرفس . [ ک ُ ف ُ ] (ع اِ) پنبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطن . (اقرب الموارد).


کرفس. [ ک َ رَ ] ( اِ ) کلفس. کرسب. کرسف. ( حاشیه برهان چ معین ) . اجمود. ( یادداشت مؤلف ). رستنیی باشد که از آن ترشی سازند یعنی در میان سرکه اندازند و خورند و گویند تخم آن شهوت مردان و زنان را برانگیزاند و از این جهت است که زنانی را که بچه شیر دهند از کرفس خوردن منع کنند. ( برهان ) ( آنندراج ). رستنی مأکول از طایفه چتری که از آن خورش سازند و با سرکه مانند کاهو خورند. ( ناظم الاطباء ). نوعی سبزی که در طعام کنند و از آن خورش خاص پزند. ( یادداشت مؤلف ). اقسامی دارد: قسمی جبلی صخری و فطراسالیون است و جبلی غیرصخری را که تخمش شبیه به زیره است و بیخش باریکتر از بستانی و قسم نبطی را کرفس شتوی ومشرقی و کرفس عظم نامند. ساقش مجوف و دراز و نرم و مایل به سرخی و برگش عریض و چتر او مثل سبت و تخمش قریب به شکل قرطم که تخم کافشه باشد و سیاه و مصمت و با عطریه و به فطراسالیون شبیه تر از سایر اقسام و تند و بیخش سفید بزرگ و خوش طعم و در خواص ضعیفتر از بستانی است. کرفس بری را برگ عریض می باشد و هرچه قریب به زمین است ، منحنی به طرف بیرون و با اندک رطوبت چسبنده و تندی اندک و خوشبو و مایل به زردی و ساقش باصلابت و تخمش مستدیر و شبیه به تخم کلم و سیاه و تند وچتر او مانند چتر نبطی و در سنگلاخها و پشته ها می روید. ( تحفه ). کوهی و دشتی و بوستانی باشد و بعضی است که اندر آب و بر کنار آب روید. و تخم کرفس کوهی را که بر سنگ روید فطراسالیون گویند و نه [ تخم ] همه کرفسی که کوهی است فطراسالیون باشد، بل آنچه بر سنگ باشد فطراسالیون آن است. ( ذخیره خوارزمشاهی ). گیاهی است علفی و دوساله از تیره چتریان به ارتفاع 20 تا 60سانتی متر که در اکثر نقاط خصوصاً در نواحی بحرالرومی ( و همچنین ایران ) فراوان است. این گیاه جزء سبزیهای خوراکی است و در اغذیه مصرف می شود. ریشه اش راست و خاکستری قهوه ای و درونش سفیدرنگ است. ساقه اش مایل به رنگ سبز بی کرک است و برگها شفاف و اندکی ضخیم می باشد. گلهایش کوچک و سفید و مایل به زردند. میوه اش کوچک و قهوه ای رنگ و دارای خطوطی سفید است. ریشه و برگ و میوه این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیره آن بعنوان مقوی و ضد تب به کار می رود. کرویز. اپیوس. کرفشا. اوداسالیون. سلری. سلدهری. اجمود. ( فرهنگ فارسی معین ) :
موبه مو و ذره ذره مکر نفس
می شناسیدند چون گل از کرفس.

کرفس . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه . کوهستانی و سردسیر است و 2445 تن سکنه دارد. ایل شاهسون بغدادی در بهار به کوههای این ده می آید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


فرهنگ عمید

گیاهی علفی و دوساله، با ساقه های بلند و برگ های بریده که مصرف خوراکی دارد.

دانشنامه عمومی

کَرَفْس گیاهی است با (نام علمی: Apium graveolens). این گیاه در آشپزی کاربرد داردو ارتفاع آن تا یک متر می رسد.
خورش کرفس
سالاد کرفس
کرفس دارای مواد معدنی منیزیوم و پتاسیم می باشد که برای آرامش اعصاب و بیماریهای روحی نظیر (Vertigo) مفید می باشند. کرفس همچنین دارای مقدار زیادی ویتامینهای ک؛ و سی است که آنتی اکسیدان بوده، موجب کاهش تورم یاخته های بدن، سم زدایی و مبارزه با روماتیسم و بیماری های سرطانی می گردند.
کرفس از معدود گیاهانی است که می توان آن را هم زمان با میوه ها و گیاهان دیگر مصرف کرد و باعث دشواری در گوارش نمی گردد. برای نمونه با آب انگور و سیب (برای مبارزه با روماتیسم)، با زنجبیل (برای مبارزه با میگرن و سردرد) و با لیموترش (برای مبارزه با سرماخوردگی و قند بالای خون).
در ایران در حال حاضر، کرفس کوهی در مناطقی از استان های اصفهان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویر احمد، فارس و لرستان می روید. اما مهم ترین محل رویش این گیاه در ایران، روستاهای شهرستان فریدونشهر از توابع استان اصفهان است.

کرفس (ابهام زدایی). کرفس ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کرفس (رزن)
کرفس (سرده)

کرفس (رزن). کرفس شهری در شهرستان قروه درجزین در استان همدان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این شهر به تولید محصولات کشاورزی به خصوص سیب زمینی شهرت دارد و درآمد بیشتر مردم شهر از طریق کشاورزی تامین می شود.
این شهر در تاریخ ۱ بهمن ۱۳۹۶ به پیشنهاد وزارت کشور و به استناد ماده (۱۳) قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری از روستا به شهر ارتقا پیدا کرد.
این شهر در دهستان درجزین علیا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۴٬۱۵۵ نفر (۱۲۵۰ خانوار) بوده است.

کرفس (سرده). See text
جنس کرفس (Apium) سرده ای علفی از چتریان (کرفسیان) با حدود بیست گونه است که معروف ترین آنها کرفس (A. graveolens) است؛ گیاهان این سرده بومی ناحیه مدیترانه و خاورمیانه هستند که یونانیهای باستان و رومیها به عنوان طعم دهنده و چینیهای باستان به عنوان دارو از آن استفاده می کردند؛ کرفس با دمبرگ های درشت و آبدار و گوشتی و ایستاده از اواخر سده هجده میلادی گسترش پیدا کرده است.
واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ۹ = حروف (ک – گ).
fa:کرفس (سرده)

دانشنامه آزاد فارسی

کَرَفس
کَرَفس
گیاهی علفی و دوساله، با نام علمی Apium graveolens، متعلق به خانوادۀ چتریان. این گیاه به حالت وحشی در زمین های شور و در کنار منابع آب شور می روید. امروزه، به علت اهمیت خوراکی آن، در بسیاری مناطق کشت می شود. قرن هاست که از ریشۀ این گیاه در رفع آب آوردن انساج، نقرس، رماتیسم و امراض دیگر استفاده می کنند. طعم کرفس (کرفس آبی، کرفس الماء) تند است و در برخی مناطق، برگ های کرفس زراعی را می پوشانند تا کمتر تند شود. کرفس الجبل گونه دیگری از همین خانواده با نام علمی Levisticum officinale است که به صورت چاشنی غذا مصرف می شود و بویی شبیه کرفس دارد. کرفس کوهی یا بادیان کوهی نیز گیاهی از همین خانواده با نام علمی Bupleurum falcatum است. میوۀ این گیاه، بویی خوب و طعمی نسبتاً شیرین دارد و به منزلۀ ملیّن، بادشکن، و مقوی کبد و معده به کار می رود.

فرهنگستان زبان و ادب

{Apium} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای علفی از کرفسیان با حدود بیست گونه که معروف ترین آنها کرفس (A. graveolens ) است؛ گیاهان این سرده بومی ناحیۀ مدیترانه و خاورمیانه هستند که یونانی های باستان و رومی ها به عنوان طعم دهنده و چینی های باستان به عنوان دارو از...

واژه نامه بختیاریکا

کَلَوس

پیشنهاد کاربران

کرفس کلمه ای با ریشه سریانی است که وارد زبانهای عربی، ترکی و فارسی شده است


کلمات دیگر: