فروختنی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
قابل للبیع
مترادف و متضاد
قابل فروش، فروختنی، قابل خرید، معامله ای، قابل فروش حراج، فروشی
فروختنی
فروختنی، قابل خرید، معامله ای، قابل فروش حراج، فروشی
فرهنگ فارسی
قابل افروختن شایسته اشتغال .
لغت نامه دهخدا
فروختنی. [ ف ُ ت َ ] ( ص لیاقت ) هرچه قابل فروش باشد. فروشی.
فروختنی. [ ف َ ت َ / ف ُ ت َ ] ( ص لیاقت ) قابل افروختن. قابل اشتعال. آنچه روشن کردن و سوزاندن را شاید چون شمع و جز آن. رجوع به فروختن ، افروختن و افروختنی شود.
فروختنی. [ ف َ ت َ / ف ُ ت َ ] ( ص لیاقت ) قابل افروختن. قابل اشتعال. آنچه روشن کردن و سوزاندن را شاید چون شمع و جز آن. رجوع به فروختن ، افروختن و افروختنی شود.
فروختنی . [ ف َ ت َ / ف ُ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل افروختن . قابل اشتعال . آنچه روشن کردن و سوزاندن را شاید چون شمع و جز آن . رجوع به فروختن ، افروختن و افروختنی شود.
فروختنی . [ ف ُ ت َ ] (ص لیاقت ) هرچه قابل فروش باشد. فروشی .
کلمات دیگر: