قرار گذاشتن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اشترط , رتب
مترادف و متضاد
اراستن، ترتیب دادن، مرتب کردن، چیدن، منظم کردن، سازمند کردن، قرار گذاشتن، طبقه بندی کردن، طبقهبندییا جور کردن
تصریح کردن، قرار گذاشتن، پیمان بستن، قید کردن
پیشنهاد کاربران
get a date with
date
قرار دختر - پسری
قرار دختر - پسری
کلمات دیگر: