کلمه جو
صفحه اصلی

کرختی

فارسی به انگلیسی

insentience

فارسی به عربی

کدر

مترادف و متضاد

insentience (اسم)
بی حسی، بی جانی، خونسری، کرختی

sopor (اسم)
گیجی، کرختی، خواب عمیق

torpidity (اسم)
ایست، کرختی، حالت بیحالی، حالت سستی

فرهنگ فارسی

کرخت بودن کرخی : [ تا کی دل بزم من بسختی افتد وز گرمی سردان بکرختی افتد ? ] ( ظهوری )

لغت نامه دهخدا

کرختی. [ ک َ رَ / ک َ رِ /ک ِ رِ ] ( حامص ) کرختگی. ( ناظم الاطباء ) :
تا کی دل نرم من به سختی افتد
وز گرمی سردان به کرختی افتد.
ظهوری ( ازآنندراج ).
رجوع به کرختگی شود.


کلمات دیگر: