کلمه جو
صفحه اصلی

کروک

فارسی به انگلیسی

hood (of a vehicle)


فارسی به عربی

قمة

مترادف و متضاد

top (اسم)
اوج، سر، قله، بالا، نوک، تپه، راس، رویه، فرق، روپوش، فرق سر، رو، فرفره، تاپ، کروک، درجه یک فوقانی

فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان بم واقع در خاور بخش جلگه و گرمسیر دارای ۶ آبادی و ۱۸٠٠ تن سکنه محصول غله خرما حنا پنبه و مرکبات .
سایبان درشکه واتومبیل
( اسم ) سقف در شکه و اتومبیل .

فرهنگ معین

(کُ ) [ روس . ] (اِ. ) سقف درشکه و اتومبیل .

لغت نامه دهخدا

کروک . [ ک ُ ] (اِ) سقف درشکه و کالسکه و امثال آن که باز و بسته شود.قسمت فوقانی درشکه و کالسکه . (یادداشت بخط مؤلف ). روسی است بمعنی سقف درشکه و اتومبیل که بتوان جمع کرد و گسترد. این کلمه در ترکی بمعنی دم آهنگری است .


کروک . [ ] (اِخ ) دهی است در مغرب ده نو از نواحی چهارجوی . (فارسنامه ٔ ناصری ).


کروک. [ ک ُ ] ( اِ ) سقف درشکه و کالسکه و امثال آن که باز و بسته شود.قسمت فوقانی درشکه و کالسکه. ( یادداشت بخط مؤلف ). روسی است بمعنی سقف درشکه و اتومبیل که بتوان جمع کرد و گسترد. این کلمه در ترکی بمعنی دم آهنگری است.

کروک. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس. کوهستانی و معتدل است و 290 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

کروک. [ ] ( اِخ ) دهی است در مغرب ده نو از نواحی چهارجوی. ( فارسنامه ناصری ).


فرهنگ عمید

سایه بان درشکه و اتومبیل.

دانشنامه عمومی

کروک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کروک (ایذه)
کروک (بم)

دانشنامه آزاد فارسی

کروک (crook)
(یا: لولۀ خمیده) در سازهای بادی برنجی ، به خصوص هورن ، یک قطعۀ جداشدنی از لوله که می تواند برای افزودن طول لوله و درنتیجه تغییر کوک به آن وصل شود.

گویش مازنی

کلون در


کره اسب


/kerook/ کلون در & کره اسب

پیشنهاد کاربران

دورنماومشخص

باقیمانده شاخه نخل برروی تنه درخت خرما در زبان ملکی گالی بشکرد

مدادتراش در زبان ملکی گالی بشکرد

Karuk
مدادتراش در زبان ملکی گالی بشکرد

Karok
ته شاخه درخت خرما که قطر بیشتری نسبت به بقیه قسمت های شاخه دارد

Korok
مرغ خوابیده بر روی تخم در زبان ملکی گالی بشکرد


کلمات دیگر: