مترادف کرجی بان : بلم ران، زورق ران، قایق ران
کرجی بان
مترادف کرجی بان : بلم ران، زورق ران، قایق ران
فارسی به انگلیسی
boatman
فارسی به عربی
سفان
مترادف و متضاد
خاک رس، کرجی بان، کاه، طره گیسو، ادم کوتوله، ضایعات غله، تفاله سیب، ادم محبوب، سگ کوتاه قامت چینی، بینی کوتاه و بزرگ و سرببالا
کرجی بان، ادم خشن، قایقران
کرجی بان، قایقران، راننده کرجی ونیزی
کرجی بان، قایقران
بلمران، زورقران، قایقران
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) کسی که کرجی را راه برد قایقران لتکه چی .
لغت نامه دهخدا
کرجی بان. [ ک َ رَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ابوالبلم. قایق چی. ( یادداشت مؤلف ). قایقران. لُتکاچی.
کلمات دیگر: