مترادف غیظ : برافروختگی، خشم، غضب، بغض، قهر
برابر پارسی : خشم
indignation, anger
invidiousness, ire, mad, outrage, peeve, pout, resentment, ruffle, sullenness, tantrum, temper, tiff
برافروختگی، خشم، غضب
بغض، قهر
۱. برافروختگی، خشم، غضب
۲. بغض، قهر
(از تاج العروس ).
غیظ. [ غ َ ] (ع مص ) به خشم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). به خشم آوردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) خشم . (مجمل اللغة) (مقدمة الادب زمخشری ). خشم یا سخت ترین خشم یا تیزی یا تیزی خشم و اول آن یا خشم پنهان از عجز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خشم سخت . (غیاث اللغات ). غضب با ترس آمیخته . (از بحر الجواهر). خشم پنهان از عجز. (لطائف از غیاث اللغات ). گاه غیظ را در مقام غضب ، و غضب را در مقام غیظ استعمال کنند. (ناظم الاطباء). سخط : و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس واﷲ یحب المحسنین . (قرآن 134/3). تکاد تمیز من الغیظ. (قرآن 8/67). و اًِذا خلوا عضوا علیکم الأَنامل من الغیظ قل موتوا بغیظکم . (قرآن 119/3).
- کظم غیظ ؛ فروخوردن خشم . فرونشاندن خشم .رجوع به کظم شود.
|| خشمی که از روی عشق و محبت باشد. عشق همراه با خشم . (دزی ج 2 ص 235).
غضب؛ خشم.
〈 غیظ کردن: (مصدر لازم) خشم آوردن؛ غضب کردن؛ خشمناک شدن.
خشم