کلمه جو
صفحه اصلی

کریه


مترادف کریه : بد، بدگل، زشت، قبیح، ناپسند، ناخوشایند، ناگوار، نفرت انگیز، نفرت بار

متضاد کریه : قشنگ

برابر پارسی : زشت، بدریخت

فارسی به انگلیسی

horrid, abominable, hideous, ugly, unsightly, detestable

detestable


abominable, hideous, ugly, unsightly


فارسی به عربی

بذیی , شریر , قبیح , هجوم

عربی به فارسی

جسم کوچک کروي , گلبول , گويچه خون


مترادف و متضاد

ugly (صفت)
زشت، ترسناک، کریه، مهیب، بد منظر، بد گل، نا زیبا، بی قواره

obscene (صفت)
زشت، ناپسند، فحاش، موهن، کریه، مستهجن، شهوت انگیز، قبیح، زشت و وقیح، خارج از اخلاق

detestable (صفت)
مکروه، فرومایه، نفرت انگیز، بسیار بد، کریه

offensive (صفت)
زشت، مهاجم، متجاوز، کریه، اهنانت اور، رنجاننده

nasty (صفت)
زشت، زننده، کثیف، کریه، نامطبوع، تند و زننده

unsightly (صفت)
کریه، بد منظر، ناخوشایند، بدنما

noisome (صفت)
مضر، کریه، بد بو، نامطلوب، زیان بخش

haggish (صفت)
کریه، عجوزه وار، بطور ناهنجار

بد، بدگل، زشت، قبیح، ناپسند، ناخوشایند، ناگوار، نفرت‌انگیز، نفرت‌بار ≠ قشنگ


فرهنگ فارسی

زشت، ناپسند، ناخواسته وناپسندداشته
( صفت ) ۱ - زشت : ( گر کند خصم تو در آینه آن روی کریه از رخش در پس آیینه گریزد تمثال ) . ( وحشی ) ۲ - ناپسند نا خوشایند . ۳ - ناگوار .
شیر بیشه

فرهنگ معین

(کَ هْ ) [ ع . ] (ص . ) ناپسند، زشت .

لغت نامه دهخدا

کریه. [ ک َ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

کریه. [ ک َ ] ( ع ص ) ذوالکراهة. ( اقرب الموارد ). قبیح و ناپسند داشته. ( ناظم الاطباء ). ناپسند و ناخوش داشته. ( منتهی الارب ). رویی که دشوار بود دیدن آن از زشتی. ( از مهذب الاسماء ). زشت. ناپسند. ناخوش داشته. ناگوار. ناپاک. نفرت انگیز. چرکین. ( ناظم الاطباء ).مکروه. شنیع. ناپسند. ( یادداشت مؤلف ) :
به یکی زخم تپانچه که بدان روی کریه
بزدم جنگ چه سازی چه کنی بانگ و ژغار.
بوالمثل.
از سهم روی و بانگ نفیر کریه او
هر زنده گوش و چشم همی داشت کور و کر.
مسعودسعد.
آن به آید که شوم زشت و کریه
تا بوم ایمن در این کهسار و تیه.
مولوی ( مثنوی ).
- کریه الرائحه ؛ بدبوی. ( یادداشت مؤلف ).
- کریه الصوت ؛ ناخوش آواز. ( ناظم الاطباء ). بدصدا.بدآوا. بدآواز : خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی. ( گلستان ).
- کریه الطعم ؛ بدمزه. ( یادداشت مؤلف ).
- کریه المنظر ؛ زشت روی. کریه منظر. رجوع به کریه منظر شود.
|| ناخواسته. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

کریه . [ ک َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


کریه . [ ک َ ] (ع ص ) ذوالکراهة. (اقرب الموارد). قبیح و ناپسند داشته . (ناظم الاطباء). ناپسند و ناخوش داشته . (منتهی الارب ). رویی که دشوار بود دیدن آن از زشتی . (از مهذب الاسماء). زشت . ناپسند. ناخوش داشته . ناگوار. ناپاک . نفرت انگیز. چرکین . (ناظم الاطباء).مکروه . شنیع. ناپسند. (یادداشت مؤلف ) :
به یکی زخم تپانچه که بدان روی کریه
بزدم جنگ چه سازی چه کنی بانگ و ژغار.

بوالمثل .


از سهم روی و بانگ نفیر کریه او
هر زنده گوش و چشم همی داشت کور و کر.

مسعودسعد.


آن به آید که شوم زشت و کریه
تا بوم ایمن در این کهسار و تیه .

مولوی (مثنوی ).


- کریه الرائحه ؛ بدبوی . (یادداشت مؤلف ).
- کریه الصوت ؛ ناخوش آواز. (ناظم الاطباء). بدصدا.بدآوا. بدآواز : خطیبی کریه الصوت خود را خوش آواز پنداشتی . (گلستان ).
- کریه الطعم ؛ بدمزه . (یادداشت مؤلف ).
- کریه المنظر ؛ زشت روی . کریه منظر. رجوع به کریه منظر شود.
|| ناخواسته . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. زشت.
۲. ناپسند، ناخواسته، ناپسندداشته.

دانشنامه عمومی

کریه۳، روستایی از توابع بخش دوره چگنی شهرستان خرم آباد در استان لرستان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان تشکن قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۲ نفر (۱۶خانوار) بوده است.


پیشنهاد کاربران

استنبه

زننده

روستای کریه عباسی 2 واقع در شهرستان دوره چگنی، یکی از روستاهای بکر و دیدنی میباشد،
شغل مردم این روستا دامپروری، کشاورزی، باغبانی می باشد، این روستا شامل 3 بخش است، روستای کریه 1_کریه 2_کریه3
اما روستای کریه 2هم قدمت هزار ساله دارد هم جمعیت بالای 50 خانوار دارد، نام قدیم کریه برگرفته از روستای کریه عباسی 2 گرفته شده، که قدمت آن بسیار زیاد است، درمانگاه و مدرسه سیزده آبان کریه که مدرسه توسط جناب آقای صیدمحمد عزیزی ساخته شد، و درمانگاه توسط حاج نصرت الله شیراوند، ساخته شده است، روستای کریه 2و3 باتوجه به پیشرفت و تحصیل در عرصه ادارات ودرجات افراد کارمند زیادی مشغول و بازنشسته دارد.


کلمات دیگر: