کلمه جو
صفحه اصلی

فروبری

فارسی به انگلیسی

swallow, thrust


swallow

فارسی به عربی

قابلیة المص
ابتلاع

قابلية المص


مترادف و متضاد

submergence (اسم)
فروبری، مخفی سازی

absorbency (اسم)
جذب، قدرت جذب، خاصیت درکشی یا دراشامی، تحلیل، قابلیت جذب، فرو بری

ingestion (اسم)
فرو بری، در هنگ، در هنج

دانشنامه آزاد فارسی


فرهنگستان زبان و ادب

{downcutting} [زمین شناسی] فرسایش رودخانه ای که در آن، جهت برش بستر به سمت پایین است

پیشنهاد کاربران

( فارسی ) [فُروبَری] داخل کردن جسمی در جسم دیگر. پایین بردن چیزی در چیز دیگر. غوطه ور کردن. فرو بردن در آب
|| غوطه وری، شناوری، شناور کردن در آب، برابر با واژه Immersion در زبان انگلیسی
|| غسل کردن، پوشاندن در آب


کلمات دیگر: