کلمه جو
صفحه اصلی

کلک زدن

فارسی به انگلیسی

outfox, hoodwink, outsmart, scheme, spoof, to play a trick

to play a trick


outfox, hoodwink, outsmart, scheme


فرهنگ فارسی

تباهی کردن زن . تباه کاری کردن زن یا حیله کردن

استفاده از کلک برای فریب کاربر و واداشتن او به کارهایی که مطلوب فرستندۀ پیغام است


لغت نامه دهخدا

کلک زدن. [ ک َ ل َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) تباهی کردن زن. تباه کاری کردن زن. نابسامانی کردن زن. کار نامشروع کردن زن. بکار نامشروع مرتکب بودن ( بیشتر درزنان ). عمل بد کردن زن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). منحرف شدن زن و رفیق داشتن و فاسق گرفتن او. ( از فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). || حیله کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). حقه زدن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).

فرهنگستان زبان و ادب

{hoax} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] استفاده از کلک برای فریب کاربر و واداشتن او به کارهایی که مطلوب فرستندۀ پیغام است

پیشنهاد کاربران

Play tricks on
مثلا در بازی تام و جری این حرف به کار رفته

کوک و کلک کردن ؛ با تعب و مهارت اسباب کاری را فراهم ساختن. ( امثال و حکم ج 3 ص 1247 ) .


کلمات دیگر: