اجراکردن , از پيش بردن , وادار کردن , مجبورکردن , تاکيدکردن , تحميل کردن , اعمال نفوذ کردن , گرانبار کردن , ماليات بستن بر
افرض
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
افرض. [ اَ رَ ] ( ع ن تف ) ماهرتر در علم فرایض. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ماهرتر در فرایض. ( ناظم الاطباء ). و فی الحدیث : افرضکم زیدبن ثابت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || واجب تر.
کلمات دیگر: