هقع. [ هََ ] (ع مص ) داغ کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
هقع
لغت نامه دهخدا
هقع. [ هََ ق َ] (ع مص ) سخت گشن خواه گردیدن ناقه . (منتهی الارب ).
هقع. [ هََ ق ِ ] (ع ص ) آزمند و حریص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
هقع. [ هََ ق َ] ( ع مص ) سخت گشن خواه گردیدن ناقه. ( منتهی الارب ).
هقع. [ هََ ] ( ع مص ) داغ کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هقع. [ هََ ق ِ ] ( ع ص ) آزمند و حریص. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هقع. [ هََ ] ( ع مص ) داغ کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هقع. [ هََ ق ِ ] ( ع ص ) آزمند و حریص. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: