کلمه جو
صفحه اصلی

اعراص

فرهنگ فارسی

بمعنی گشادگی میان سرای که در آن بنا نباشد و زمین سرای و جنگ گاه .

لغت نامه دهخدا

اعراص. [ اِ ] ( ع مص ) پراکنده و مضطرب گردیدن شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مضطرب شدن هر چیز. ( از اقرب الموارد ).

اعراص. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَرصَة، بمعنی گشادگی میان سرای که در آن بنا نباشد و زمین سرای و جنگ گاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عرصة شود.

اعراص . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَرصَة، بمعنی گشادگی میان سرای که در آن بنا نباشد و زمین سرای و جنگ گاه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عرصة شود.


اعراص . [ اِ ] (ع مص ) پراکنده و مضطرب گردیدن شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مضطرب شدن هر چیز. (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= عرصه

عرصه#NAME?



کلمات دیگر: