( اسم ) آلتی که با آن چوب و تخته را صاف و هموار کنند رند. نجاری مشتواره : کردگارا . مشت رندی ده جهان را خوش تراش تا کی از قومی که هم ایشان و هم ماتیشهایم. ( انوری )
مشت رند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مشت رند. [ م ُ رَ ] ( اِ مرکب ) رنده درودگران و آن افزاری باشد که بدان چوب و تخته تراشند. ( برهان ). دست افزار نجاران و درودگران که بدان چوب را صاف و هموار نمایند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). آلتی که درودگران بدان چوب را هموار کنند و رنده نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). مشت رنده. ( ناظم الاطباء ) :
کردگارا، مشت رندی ده جهان را خوش تراش
تا کی از قومی که هم ایشان وما هم پیشه ایم.
کردگارا، مشت رندی ده جهان را خوش تراش
تا کی از قومی که هم ایشان وما هم پیشه ایم.
انوری ( از فرهنگ رشیدی ).
رجوع به مشت رنده شود.فرهنگ عمید
ابزاری که با آن چوب و تخته را صاف می کنند، رندۀ نجاری، مشتواره.
کلمات دیگر: