آرایش کرده آراسته دارای آرایش کامل هر هفت کرده
هفت کرده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هفت کرده. [ هََ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آرایش کرده. آراسته. دارای آرایش کامل. هرهفت کرده :
سحرگه این عروس هفت کرده
برون آمد به ناز از پشت پرده.
سحرگه این عروس هفت کرده
برون آمد به ناز از پشت پرده.
نظامی.
رجوع به هرهفت کرده شود.کلمات دیگر: