کلمه جو
صفحه اصلی

هفت کرده

فرهنگ فارسی

آرایش کرده آراسته دارای آرایش کامل هر هفت کرده

لغت نامه دهخدا

هفت کرده. [ هََ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آرایش کرده. آراسته. دارای آرایش کامل. هرهفت کرده :
سحرگه این عروس هفت کرده
برون آمد به ناز از پشت پرده.
نظامی.
رجوع به هرهفت کرده شود.


کلمات دیگر: