تردست , شعبده باز
مشعوذ
عربی به فارسی
صداي اردک , قات قات , ادم شارلا تان , چاخان , دروغي , ساختگي , قلا بي , قات قات کردن , صداي اردک کردن , دواي قلا بي دادن
لغت نامه دهخدا
مشعوذ. [ م ُش َع ْ وِ ] ( ع ص ) شعبده باز و افسونگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مُشَعْوَذ. که شعبده کند. و صیغه مفعول یعنی «مشعوَذ» برای مبالغه به کار رود. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ماده بعد شود.
مشعوذ. [ م ُ ش َع ْ وَ ] ( ع ص ) شعبده کننده. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود. || مسحور و افسون شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
مشعوذ. [ م ُ ش َع ْ وَ ] ( ع ص ) شعبده کننده. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود. || مسحور و افسون شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
مشعوذ. [ م ُ ش َع ْ وَ ] (ع ص ) شعبده کننده . (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود. || مسحور و افسون شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مشعوذ. [ م ُش َع ْ وِ ] (ع ص ) شعبده باز و افسونگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مُشَعْوَذ. که شعبده کند. و صیغه ٔ مفعول یعنی «مشعوَذ» برای مبالغه به کار رود. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
فرهنگ عمید
= مشعبد
مشعبد#NAME?
کلمات دیگر: