کلمه جو
صفحه اصلی

مشاکله

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) مشابه شدن مانندگردیدن ۲ - موافقت کردن باهم .۳- ( اسم ) مشابهت مانندگی : و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزائ لفظ باشد باعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ. ۴ - موافقت . ۵ - اتحاد در شکل تشاکل ( کشاف اصطلاحات ) . ۶ - از محسنات معنوی است و آن عبارتست از ذکر شئ بلفظی غیر از لفظ مقرر برای آن بسبب مجاورت آن لفظ تحقیقا یا تقدیرا یعنی شئ مذکور در جوار این غیر واقع شود محققا یا مقدرا... ( مثال ) : کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش تو هم آن ظلم کن بروی میندیش . ( کشاف اصطلاحات ) ( ظلم در مصراع دوم بمعنی جزا و پاداش عمل بد است که بمناسبت جوار باظلم اول بدین لفظ تعبیر شده ).

لغت نامه دهخدا

مشاکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] (ع مص ) با همدیگر موافقت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سزیدن .برازیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ولکنما نهدی الی من نجله
و ان لم یکن فی وسعنا مایشاکله .
احمدبن یوسف متولی دیوان رسائل مأمون خلیفه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| با چیزی مانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). مانا و مشابه شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): فی فلان مشاکلة من ابیه ؛ای شبه . (از اقرب الموارد). || (اصطلاح کلام و حکمت ) نزد متکلمین و حکما، اتحاد در شکل و مرادف تشاکل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 785). و رجوع به همین کتاب و مشاکلت شود.


فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) در بدیع، تبدیل کلمه به واسطۀ مجاورت لفظی یا تقدیری، مانند این شعر: دنیا که در او مرد خدا گِل نسرشته ست / نامرد که ماییم چرا دل بسرشتیم؟ (سعدی۲: ۵۲۱ ). که در آخر مصراع دوم به جای دل دادن، دل بسرشتن آورده.
۲. (اسم مصدر ) مانند و مشابه شدن.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] با یکدیگر موافقت کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مشاکله در لغت به معنی هم شکل بودن و در اصطلاح علم بدیع آن است که لفظی را به رعایت مجاورت و هم شکل بودن با الفاظی که در جمله ذکر شده است، هم شکل و یکسان کنند.
← معنای لغوی و اصطلاحی
۱. ↑ زیباشناسی شعر فارسی، پاکرو، فاطمه؛ کمالی اصل، شیوا؛ تهران، روزگار، ۱۳۸۳، اول، ص۸۶.۲. ↑ نگاهی تازه به بدیع، شمیسا، سیروس؛ تهران، میترا، ۱۳۸۳، اول، ص۷۷.۳. ↑ ابدایع البدایع، شمس العلمای گرکانی، محمدحسین؛ تبریز، احرار تبریز، ۱۳۷۷، اول، ص۳۱۹.۴. ↑ بیان، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۷۱، دوم، ص ۱۸۰.۵. ↑ معانی و بیان، آهنی، غلام حسین؛ تهران، بنیاد قرآن، ۱۳۶۰، دوم، ص۱۹۰.۶. ↑ زیباشناسی شعر فارسی، پاکرو، فاطمه؛ کمالی اصل، شیوا؛ تهران، روزگار، ۱۳۸۳، اول، ص۸۷.۷. ↑ زیباشناسی شعر فارسی، پاکرو، فاطمه؛ کمالی اصل، شیوا؛ تهران، روزگار، ۱۳۸۳، اول، ص۸۷.۸. ↑ عروسان سخن، اسفندیارپور، هوشمند؛ تهران، فردوس، ۱۳۸۴، دوم، ص۲۲۸.۹. ↑ ابدایع البدایع، شمس العلمای گرکانی، محمدحسین؛ تبریز، احرار تبریز، ۱۳۷۷، اول، ص۷۷.
منبع
...


کلمات دیگر: