کلمه جو
صفحه اصلی

مضاره

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گزند رسانیدن
یکدیگر را گزند رسانیدن یکدیگر گزند کردن .

فرهنگ معین

(مُ رَّ یا رُِ ) [ ع . مضارة ] (مص م . ) گزند رسانیدن .

لغت نامه دهخدا

( مضارة ) مضارة. [ م ُ ضارْ رَ ] ( ع مص ) ( از «ض رر» ) یکدیگر را گزند رسانیدن. ( زوزنی ). یکدیگر گزند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). گزند رسانیدن یکدیگر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). گزند و زیان رسانیدن یکدیگر را. ( ناظم الاطباء ). || با یکدیگر خلاف کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). خلاف کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نزاع و خلاف کردن. ( آنندراج ). || بمعنی مضایقه. ( زوزنی ). با کسی تنگ فراگرفتن کار. ( تاج المصادر بیهقی ). || جمع کردن میان دو یا سه زن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

مضارة. [ م ُ رَ ] ( ع اِ ) ( از «م ض ر» ) مضارةاللبن ، آنچه روان باشد از شیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): مضارة اللبن یا مضار اللبن ؛ آنچه که از شیر در موقع ترش شدن و صاف شدن روان گردد. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مضر شود.

مضارة. [ م ُ رَ ] (ع اِ) (از «م ض ر») مضارةاللبن ، آنچه روان باشد از شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): مضارة اللبن یا مضار اللبن ؛ آنچه که از شیر در موقع ترش شدن و صاف شدن روان گردد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مضر شود.


مضارة. [ م ُ ضارْ رَ ] (ع مص ) (از «ض رر») یکدیگر را گزند رسانیدن . (زوزنی ). یکدیگر گزند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گزند رسانیدن یکدیگر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گزند و زیان رسانیدن یکدیگر را. (ناظم الاطباء). || با یکدیگر خلاف کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خلاف کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نزاع و خلاف کردن . (آنندراج ). || بمعنی مضایقه . (زوزنی ). با کسی تنگ فراگرفتن کار. (تاج المصادر بیهقی ). || جمع کردن میان دو یا سه زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: